كائناتاند. ۱
 حلقه نهايى اين بحث نيز چنين شكل مىگيرد: اعتقاد به ويژگيهاى فرابشرى كه از ابتدا در زبان دين مطرح نبود و در قرن دوم توسط غاليان ساخته شد، در هزاره اخير به يك باور عمومى تبديل شده و به لازمه ذاتى امامت بدل گشته است.
 در اين مقاله بهسان نگاشتههاى فوق، از ورود گسترده به مباحث دقيق كلامى خوددارى شده و از قرآن به عنوان مهمترين منبع متقن اسلامى - تاريخى كمك گرفته شده است.۲ ما در ابتدا و در مطلع اين مقال، به بررسى واژه «فرابشر» پرداختهايم. اين واژهاى است كه در اينگونه نوشتهها به فراوانى از آن استفاده شده امّا از بررسى مفهوم آن به شدّت غفلت شده است. آنچه در اين مقاله پى مىگيريم، اين است كه نشان دهيم برخلاف ادّعاى فوق، قرآن از وجود يك نظام ويژه اعطاى كمالات سخن مىگويد. لذا هرگونه استدلالى كه بر فقدانِ كمالات تأكيد ورزد يا اعتقاد به وجود برخى كمالات غيرعادى در انبيا و اوليا را به ساختههاى قرون بعدى نسبت دهد، واقعيّت اسلامى - تاريخى موجود را ناديده گرفته است. اين نظام را در چند حوزه بررسى مىكنيم:
 نخست آنكه خداوند كمالاتى را بهطور خاص به پيامبران عطا كرده است.
 دوم آنكه خداوند كمالاتى را بهطور خاص به غير پيامبران ارزانى داشته است.
 سوم آنكه خداوند در مواردى، نحوه مواجهه جهان خارج با اوليايش را به گونهاى خاص متمايز كرده است. 
 افزون بر آنكه اصولاً امتيازدهى ويژه خداوند، اختصاص به انبيا و اوليا نداشته و حتّى اشيا نيز از اين امور بهره بردهاند.
                         
                        
                            1.مدرّسى طباطبايى، ص ۶۱ . دقّت كنيم كه چگونه در اينگونه نوشتهها بدون بررسى كلامى، برخى مباحث امامت به غلو نسبت داده مىشود.
2.در اين مقاله، سعى كرديم كه از ظواهر آيات قرآن بيشترين بهرهبردارى را داشته باشيم و از ديگر گزارشهاى تاريخى كمتر استفاده كنيم؛ تا اعتراضات سندى بر محتواى مقاله بىتأثير باشد.