يعقوب عليهما السلام - بشارتش مىدهند و از آنجايى كه شويش پير و خودش پيرزنى نازاست، تعجب هم مىكند.۱۲ به همين سبب است كه بايد پذيرفت، لزوماً سنّت الاهى اين نيست كه بين مردمان عادى و اولياى خود، يكسان عمل كند. چنين ادّعايى به روشنى با آموزههاى قرآنى منافات دارد.
4-2) وحى به مادر موسى
خداوند به مادر موسى وحى مىكند ۳ كه فرزندت را شير بده و هرگاه بر جانش ترسيدى، او را در دريا (رود نيل) بينداز. از جانش مترس و بر گذشته حسرت مخور كه ما او را به تو باز مىگردانيم و او را از پيامبران قرار خواهيم داد. ۴ اينگونه خبر دادن به مادر موسى نيز خبر دادنى شايع و نوعى الهام به مانند آنچه ما در خود مىبينيم نيست؛ بلكه از لطف ويژه خداوند به او حكايت مىكند. جالب آنكه خداوند، نه تنها راه نجات فرزند را به او مىآموزد؛ بلكه از اينكه او را به مادر باز مىگرداند و در آينده به پيامبرى مىرساند، آگاهش مىكند؛ امرى كه خود به تفاوت اين اِخبارات وحيانى با الهامات عرفى دلالت مىكند.
4-3) اصحاب كهف و خضر
به راستى اگر سنّت خدا اين نيست كه برخى را به صورت ويژه كمال دهد و اگر خداوند مىخواهد با تمامى افراد يكسان بر خورد كند، پس چرا به حكمتش اصحاب كهف را سيصد واندى سال به خواب مىبرد؟ ۵ چرا مأموريّتى خاص به خضر۶ مىدهد و علم ويژهاى در اختيارش مىگذارد كه حتّى موساى كليم نيز استطاعت تحملّش را ندارد؟! ۷
1.بنابراين، مطالب خطبه قاصعه كه امير المومنين وحيى را كه به پيامبر نازل شده مىشنيده است و نيز اين كه حضرت زهرا مخاطب فرشتگان شده با فرهنگ قرآن كاملاً سازگار است.
2.هود (۱۱) / ۷۱
3.طه (۲۰) / ۳۸
4.قصص (۲۸) / ۷
5.كهف (۱۸) / ۹-۲۵
6.حضرت خضر بنابر برخى اخبار، پيامبر نبوده است. (نك: كلينى، ج ۱، ص ۲۶۹، ح ۴-۵ ؛ صدوق، ج۲، ص۳۵۷ ، باب ۳۳).
7.كهف (۱۸) / ۶۰-۸۲