كمالات ماورايى و سنّت الاهى‏ - صفحه 53

يعقوب عليهما السلام - بشارتش مى‏دهند و از آن‏جايى كه شويش پير و خودش پيرزنى نازاست، تعجب هم مى‏كند.۱۲ به همين سبب است كه بايد پذيرفت، لزوماً سنّت الاهى اين نيست كه بين مردمان عادى و اولياى خود، يكسان عمل كند. چنين ادّعايى به روشنى با آموزه‏هاى قرآنى منافات دارد.

4-2) وحى به مادر موسى‏

خداوند به مادر موسى وحى مى‏كند ۳ كه فرزندت را شير بده و هرگاه بر جانش ترسيدى، او را در دريا (رود نيل) بينداز. از جانش مترس و بر گذشته حسرت مخور كه ما او را به تو باز مى‏گردانيم و او را از پيامبران قرار خواهيم داد. ۴ اين‏گونه خبر دادن به مادر موسى نيز خبر دادنى شايع و نوعى الهام به مانند آنچه ما در خود مى‏بينيم نيست؛ بلكه از لطف ويژه خداوند به او حكايت مى‏كند. جالب آنكه خداوند، نه تنها راه نجات فرزند را به او مى‏آموزد؛ بلكه از اينكه او را به مادر باز مى‏گرداند و در آينده به پيامبرى مى‏رساند، آگاهش مى‏كند؛ امرى كه خود به تفاوت اين اِخبارات وحيانى با الهامات عرفى دلالت مى‏كند.

4-3) اصحاب كهف و خضر

به راستى اگر سنّت خدا اين نيست كه برخى را به صورت ويژه كمال دهد و اگر خداوند مى‏خواهد با تمامى افراد يكسان بر خورد كند، پس چرا به حكمتش اصحاب كهف را سيصد واندى سال به خواب مى‏برد؟ ۵ چرا مأموريّتى خاص به خضر۶ مى‏دهد و علم ويژه‏اى در اختيارش مى‏گذارد كه حتّى موساى كليم نيز استطاعت تحملّش را ندارد؟! ۷

1.بنابراين، مطالب خطبه قاصعه كه امير المومنين وحيى را كه به پيامبر نازل شده مى‏شنيده است و نيز اين كه حضرت زهرا مخاطب فرشتگان شده با فرهنگ قرآن كاملاً سازگار است.

2.هود (۱۱) / ۷۱

3.طه (۲۰) / ۳۸

4.قصص (۲۸) / ۷

5.كهف (۱۸) / ۹-۲۵

6.حضرت خضر بنابر برخى اخبار، پيامبر نبوده است. (نك: كلينى، ج ۱، ص ۲۶۹، ح ۴-۵ ؛ صدوق، ج‏۲، ص‏۳۵۷ ، باب ۳۳).

7.كهف (۱۸) / ۶۰-۸۲

صفحه از 58