كنده و بيرون كشيده است (ريشه كن كرده)؛
و أنتَ ذاك الهزبرُ الأنزعُ البطلُالَّذي بمِخْلَبِه للشَّرك قَد نَزَعا
ايشان در كفر ستيزى، شمشيرى را حاكم نموده كه اگر روزى آن را بر شانه افلاك فرود آورد، فرو مىريخت؛ (هر قدر هم كافر، قدرتمند باشد، ياراى ايستادگى در برابر آن حضرت را ندارد).
حكّمتَ في الكفرِ سيفاً لو هَوَيْتَ بِهِيوماً على كَتَدِ الأفلاكِ لانْخَلَعَا
حتّى غلاف شمشير، شرك را چون مارى كه زبان بيرون آورده، فشفش مىكند، مىبلعد؛ همانطور كه وقتى شمشير بر پيكر دشمن فرود مىآيد، مكر كفر را مىبلعد (شمشير، درغلافش آرام ندارد و براى زدودن كفر، بىتاب است. وقتى بيرون كشيده مىشود، رهايى مىيابد و آماده و با نشاط، انجام وظيفه مىكند).
و أنتَ ذُو مِنْصَلٍ صَلَّ يُنَضْنِصُ فيغِمْدٍ كَلُغْدٍ لَمِكْرِ الكُفْرِ قَدْ بَلَعَا
هنگامى كه على عليه السلام با نوك شمشيرش كافر را به هلاكت مىرساند، شب كفر، پاره پاره مىشود و به روز مىگرايد (با نابودى كفّار، ظلمت گمراهى از بين مىرود و روشنايى هدايت رخ مىنمايد).
واللَّيلُ لَمّا تسمّي كافراً بشباقُرضابِ بطشِكَ قد غادرتَهُ قَطَعا
او كسى است كه جنازه كفر را تنها و بى ياور به بيابان پرت كرده؛ به همين دليل عقابى بر آن فرود آمده [ آن را مىدرد].
نَبَذْتَ للشَّركِ شِلْواً بالعَراء لِذاعليهِ نَسْرٌ مِنَ الخِذْلانِ قد وَقَعَا
3. دلاورى و جنگاورى
چنانكه خواهيم ديد، به نظر عبدالباقى العمرى، على مرتضى عليه السلام خود را وقف نابودى كفر كرد و دوشادوش پيامبر رحمت صلى اللَّه عليه و آله در هدايت مردم به يكتاپرستى، جهاد نمود. او كفر را كه ميان مردم جاهليّت ريشه دوانده بود و باطن آنها را چون