سيماى امام على عليه السلام در قصيده عينيّه شاعر اهل سنّت، عبدالباقى العمرى‏ - صفحه 75

5. نهج البلاغه و جايگاه ادبى امام على عليه السلام‏

نهج البلاغه راه هدايتى است كه از تو [ يا على‏] به ما رسيده و با آن، رگ و ريشه گمراهى، ريشه‏كن و سركوب شده است.

نهجُ البلاغةِ نهجٌ عنكَ بَلَّغَنارُشداً به اجّتُثَّ عِرقُ الغَيَ‏ّ فانقمَعَا
مغزهايى كه براى ستمكاران بدترين ظرف تكبّر و نادانى به شمار مى‏رفت، به وسيله نهج‏البلاغه، اعتبارش را از دست داد.

به دُمِغَتْ لأهلِ البَغي أدْمِغةٌلِنَخوِةِ الجَهلِ قَد كانتْ أَشَرَّ وَعَا
چه بسيار خطيبان سخنور زبان آورى كه امير بى‏بديل عرصه بيان با خطابه‏سرايى بر فراز منبرها، سركوبشان كرد؛ چنان كه خيانت را از بين برد (اديب چيره‏دستى به نام على، بر تمامى اديبان شيوا سخن فائق آمده و هيچ‏كس توان رقابت با ايشان را ندارد).

كم مِصْقَعٍ مِن خِطابٍ قد صَقَعْتَ بِهِ‏فَوقَ المنابرِ صَقْعَ الغَدْرِ فانْصَقَعا

6. دانش و بى‏همتايى امام على عليه السلام‏

عبدالباقى العمرى با ذكر دو ويژگى ديگر امام على عليه السلام نگاهى بسيار كوتاه به عاشورا مى‏اندازد، سپس خود را مديحه‏سرايى كه دلپسند و برازنده، ممدوحش را ستوده است، معرّفى مى‏كند:
امام درياى گسترده‏اى است كه در سرحدّش گلوگاهى (لنگرگاهى) دارد كه بى‏دغدغه مى‏تواند آب هفت دريا را بنوشد (به دانش و وسعت وجودى آن امام همام اشاره مى‏كند).

بَسيطُ بَحْرٍ لَهُ ثَغْرٌ بِمِرْشَفِهِ‏لِلْأبْحُرِ السَّبْعِ مَأْمُونَ الشَّجَا كَرَعَا
هيچ‏كس براى رسيدن به ايشان سوار بر مركب نشد جز آنكه در دويدنش، به گرد او نرسيد و خوار شد (احدى را ياراى برابرى با ايشان نيست).

و ما امْتَطَى لاحِقاً في أثْرِهِ أحَدٌإلاّ و عَنْ شَأْوِه في عَدْوِهِ ضَلَعَا

صفحه از 80