وى گمان مىكرد «و» در ابتداى «الذين» در آيه (... وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ...)۱ نيست؛ امّا ابىّبن كعب خليفه را بيم داد كه اگر «و» را بر جايش نگذارند، شمشير از نيام برمىكشد. ۲ در موردى ديگر، خليفه دوم بر اين پندار بود كه در قرائت آيه 100 سوره توبه (... وَ السَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنْ المُهَاجِرِينَ وَ الأنصَارِ وَ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ...) واژه «انصار» مرفوع است و حرف «و» در ابتداى «الذين» وجود ندارد. در اين صورت جايگاه شايسته انصار منوط به تبعيت آنان از مهاجران مىشد (و در مفاخرت مهاجران و انصار پس از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مؤثّر بود و به سود مهاجران تمام مىشد). اين بار نيز ابىّبن كعب به عمر اعتراض و تأكيد كرد كه آيه چنان كه او قرائت مىكند نيست. ۳ عمر بر اين باور بود كه در قرآن آيهاى هست كه «حدّ رجم» را ذكر كرده است؛ امّا از اينكه اين باور را اعلام كند و مردم او را به افزودن بر كتاب خدا متّهم كنند، مىهراسيد. ۴ در بين اماميّه نيز نخستين كسى كه به اين دليل عطف توجّه كرده علمالهدى شريف مرتضى (م 436 ق) است. ۵
ديدگاه تفصيلى شريف مرتضى در اينباره، در كتاب «المسائل الطرابلسيات الاولى» آمده كه هماكنون مفقود است؛ ليكن ايشان در كتاب «الذخيرة فى علم الكلام» خلاصه ديدگاه خود را آورده و گفته است:
ما در كتاب «المسائل الطرابلسيات» روشن ساختيم كه قرآن به طور درست، همانگونه كه بوده، نقل شده؛ بدون آنكه در آن نقصان، تبديل يا تغيير و دگرگونى رخ داده باشد... در آنجا متذكّر شديم كه عنايت شديد و انگيزههاى قوى مسلمين بر نقل قرآن و حفظ و حراست از آن، از حدّ نقل حوادث، رويدادها و كتابها به مراتب بيشتر است... علم به جزئيّات قرآن مانند علم به كلّيّت آن است... و ناگفته پيداست كه عنايت به قرآن و ضبط آن بسى فراتر از عنايت به ضبط و ثبت كتاب سيبويه و دواوين شاعران است و
1.توبة (۹) / ۳۴
2.سيوطى، ج ۳، ص ۲۳۲
3.طبرى، ج ۱۱، ص ۷ ؛ سيوطى، ج ۳، ص ۲۶۹
4.ابنانس، ج ۲، ص ۸۲۴
5.شريف مرتضى، ص ۳۶۱-۳۶۴