تشبيهات و تمثيلات قرآن و فرهنگ زمانه‏ - صفحه 18

۱ ؛ امّا اين ديدگاه صحيح نيست، زيرا:
الف) كلمه «لسان» در لغت، به معناى «عضو مخصوصى است در دهان كه وسيله سخن گفتن» است. همچنين اين كلمه به معناى «لغت» نيز آمده است. ۲
امّا در اصطلاح مفسّران، اين كلمه به معناى «لغت» آمده، يعنى زبان نخستين قومى كه مخاطب پيامبر است. يعنى پيامبران به زبان مردم خود سخن مى‏گفتند تا احتياج به مترجم نداشته باشند؛ مردم بتوانند سخنان آنها را بفهمند و پيامبران نيز بتوانند مطالب خود را بى‏واسطه، براى آنان بيان كنند. ۳
با توجّه به معناى لغوى و اصطلاحى «لسان قوم» - كه هيچ كدام به معناى فرهنگ مردم نيست - در مى‏يابيم كه استدلال به اين آيه درمورد تأثير فرهنگ زمان صدر اسلام در قرآن بى‏مورد است. «لسان قوم» در عربى يك كاربرد بيشتر ندارد و آن «لغت قوم» است، و معادل «فرهنگ» در عربى «الثقافة» است. ۴
ب) واژه فرهنگ در لغت به معناى: كشيدن، تعليم و تربيت، علم و دانش و ادبيات، مجموعه آداب و رسوم، مجموعه علوم و معارف و هنرهاى يك قوم آمده است ۵ و در اصطلاح، فرهنگ عبارت است از:
- مجموعه برداشتها، موضع گيريهاى فكرى، آداب و رسوم و روابط حاكم اجتماعى است. ۶
- مجموعه تعليم و تربيت، عقل، دانش، حكمت و معرفت يك انسان يا يك جامعه است كه در رفتار و نحوه زندگى او تجلّى مى‏كند و اعمال او را متأثّر مى‏سازد

1.۶: ص ۱۱۲

2.۳۴: ج ۱۰، ص ۱۹۱ ماده «لسن»

3.۲۵: ج‏۱۲، ص ۱۲؛ ۳۷: ج‏۱۰، ص ۲۶۶

4.سخن فوق بررسى بيشترى مى‏طلبد؛ چراكه «الثقافة» در معناى فرهنگ، به دست مجمع لغت عربى وضع شده (نك: المعجم الوسيط) و چنين معنايى براى اين لفظ در كتابهاى لغت كهن، نيامده است. ابن‏منظور در مادّه ثقف مى‏نويسد: ثَقِفَ الشي‏ءَ ثَقفاً و ثِقافاً و ثقوفةً: حَذَقَه... و ثَقُفَ الرجل ثَقافةً؛ أي: صار حاذقاً... الثِّقافة: العمل بالسيف. (ويراستار)

5.۱۷: ۳۶

6.۷: ص ۱۰۴

صفحه از 33