در تشبيهات قرآن، به طور واضح، مىبينيم كه چگونه آرزوها، عادات يا خواستههاى طبيعى و... به تشبيهات و توصيفات عرب استناد شده و از آن در جهت تبليغ رسالت كمك گرفته شده است.
بر اساس مطالب مذكور، بايد گفت كه دليلى براى اثبات ديدگاه اوّل وجود ندارد و مثالها و نمونههايى را كه ذكر كردهاند، وافى به مطلب نيست؛ ولى ديدگاه دوم راه اعتدال مىپيمايد و صحيح است؛ يعنى قرآن كريم، عناصر فرهنگى مثبت عرب را كه ريشه در اديان ابراهيمى داشته، بار ديگر زنده ساخته و به رشد و پيرايش آن پرداخته است. البتّه اين بدان معنا نيست كه قرآن تحت تأثير قرار گرفته يا مطالبى را از جامعه عرب وام گرفته است. قرآن همچنين با برخى عناصر فرهنگ جاهلى عرب كه غير معقول، غيرعادلانه و مخالف با شريعت بوده، به مخالفت برخاسته است. قرآن، همچنين، برخى از كنايهها، استعارهها، تشبيهات، ضربالمثلها و لغات رايج را براى تفهيم مقاصد خود به استخدام درآورده است. البتّه اين به معناى استخدام فرهنگ براى بيان مقاصد است، نه بدان معنا كه عناصر غلط و لوازم كلامى و خطاهاى علمى را تأييد كرده باشد.
صاحب وحى با آگاهى از موقعيّت و شرايط اجتماعى عصر جاهليّت و با برنامه و مصلحت، اين مقوله از مطالب را در قرآن آورده است. به اين معنى، قرآن بازتاب فرهنگ زمانه است نه اينكه ناخودآگاه و بدون توجّه صاحب وحى يا بدون توجّه به پيامد آن، فرهنگ عصر در اين مباحث راه يافته باشد.
3-2- نمونههاى بازتاب فرهنگ زمانه درتشبيهات و تمثيلات قرآن
فرهنگ عرب حجازى به شكلهاى مختلفى در تمثيلات و تشبيهات قرآن انعكاس يافته است: