زيادى استفاده شده... و به اندازهاى اخبار در اين باب زياد است كه نتوان صدور روايات را انكار كرد. ۱
سپس در باب عالم ذرّ رواياتى مىآورد و يادآورى مىكند كه بر اساس روايات، انسان مخلوق در عالم ذرّ، داراى سه جهت بوده است: اوّل: جهت نور كه از آن به عقل و نور تعبير شده است. دوم: جهت روح. سوم: جهت طينت و ابدان ذرّيّه.
وى تأكيد مىكند كه روح انسان، به هيچ وجه - به معنايى كه فلاسفه گفتهاند - مجرّد نيست؛ بلكه روح مؤمن از طينت علّيّين يا اعلا علّيّين خلق شده است. تنها تفاوت بين نظر ايشان و نظريّه ميرزاى اصفهانى اين است كه از نظر ايشان، برخى از ذرّات به صلب آدم نيامدند، بلكه در هوا ماندند؛ در حالى كه از ديدگاه ميرزاى اصفهانى، همه انسانهاى ذرّى در اصلاب و ارحام جارى مىشوند. ايشان پس از اين مىنويسد:
و نيز معلوم شد مخلوق سابق، در عالم ذرّ منحصر به طينت و بدن نبوده، بلكه انسان در عالم ذرّ مركّباً از روح و بدن و عقل خلق شده، به صورت ذرّى. بالجمله موجود در اين عالم، همان انسان است كه به صورت ذرّى مركب از روح و عقل و طينت در عالم ذرّ و قبل از عالم رَحِم و نطفه، به هزاران سال خلق شده است. ۲
او در جاى ديگر، به طرح و بررسى شبهات عالم ذرّ و پاسخگويى به آنها مىپردازد و در پاسخ به شبهه تناسخ مىنويسد:
تناسخ در صورتى لازم آيد كه ما روح را مجرّد و ابدان دنيويّه را غير از ابدان ذريّه بدانيم؛ ولى ما در مقام خود ثابت كردهايم كه روح انسان، مجرّد به معناى اصطلاحى حكما نيست و ابدان دنيويّه عين همان ابدان ذريّه مىباشد كه به وسيله غذا يا امور ديگر، داخل نطفه پدر يا رحم مادر شده و به توسط اغذيه دنيا نموّ و طىّ مراحل مىكنند. ۳
مرحوم قزوينى در ادامه بحث، روايات مربوط به خلقت حضرت آدم عليه السلام را طرح مىكند و سپس به مناسبت، به بحث در باب ذرّيّه آن حضرت مىپردازد و احتمال