با خداى تعالى بسته بود، به ياد دارد و از آن غافل نيست. اين ميثاق شامل اعتقاد و تسليم در مقابل دستورهاى خدا، اطاعت از اولياى الاهى و اعتقاد به ربوبيّت و توحيد خداوند متعال، نبوّت پيامبران، ولايت و وصايت اوصياى الاهى است. امّا به هنگام ورود انسان به دنيا، خداى تعالى به عمد، ميثاق مذكور را از ياد او مىبرد و پيامبران و اوصياى ايشان را جهت يادآورى آن عهد و پيمان و ملزم ساختن بندگان به آن، به سوى آنان مىفرستد. امّا برخورد انسانها با دعوت پيامبران، مختلف است. از آنجا كه اين دنيا محل امتحان و تكليف است، خداى تعالى نيز به آنها مهلت مىدهد و در مقابل اعمال و كردار ناشايستشان، بلافاصله، اخذشان نمىكند. اين همه براى آن است كه حجّت بر آنها به صورت كاملتر و روشنتر تمام گردد و شبههاى در آنچه خداى تعالى در حق بندگان انجام داده و خواهد داد، براى احدى باقى نماند. ايشان در اين زمينه مىنويسد:
لايخفى ما في الآية الشريفة ۱من التصريح على أخذ ذرّيّة جميع بني آدم حيث قال: (وَ إِذ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ) و لم يقل: «من آدم من ظهره ذرّيّته»، حتّى يكون موهماً باختصاصه بأولاد خصوص آدم...
و عمدة الشبهة - كما نصّ عليه الشيخ - شبهة التناسخ، و هو مبنيّ على توهّم أنّ الأبدان الذرّيّة غير تلك الأبدان، فإنّ التناسخ هو تعلّق الأرواح ببدن آخر. و الأخبار ناصّة ببطلان هذا الاحتمال و أنّ هذه الأبدان عين تلك الأبدان، و أنّ الإنسان خُلِق من قبل في مرتبة الذَّرِّيّة وله روح قديمة، و بهذا الروح ينتقل في الأصلاب والأرحام. غاية الأمر أنّه في المرتبة الّتي قدّر اللَّه خروجه عن رحم، ينمو بالتغذية. و ما يتغذّى و ينمو به، خارج عن حقيقته. ۲