حتّى افعال اختيارى، مستقيم يا با واسطه، فعل واجب الوجود و معلول اوست؟ ۱ آيا اعتقاد به حاكميّت قدرت و سلطه خداوند در همه امور، به معناى نفى اسباب و اعتقاد به جبر است؟! يا بر عكس در متون وحيانى - قرآن و روايات نورانى اهل بيت عليهم السلام ضمن تأكيد بر آن، عدم امكان تغيير در نظام امور، نفى و از آن به عنوان قول به بسته بودن دست خدا ياد شده است؟
ناقد به عنوان تهافتى ديگر عبارات نويسنده را در مورد نور علم و عقل نقل مىكند و سپس مىنويسد:
اين عين سخن اشاعره در پردازش نظريه كسب است كه عطاى كلّى قوّه از خداست، امّا انتساب فعل به بنده از سوى خويش است؛ بدون اينكه هيچ تأثيرى از بنده در ايجاد فعل باشد!
عيجب اين ادّعاست كه نور علم و عقل هست و كاشفيت آنها هم هست؛ امّا معلوم نامكشوف است!
مضاف بر اين، حتّى نور علم خدا دادى هم از شناخت خود خداوند عاجز است!
درباره اينكه آيا گفتار نويسنده مقالات عين سخن اشاعره است يا ضرورت علّى و مشيّت ازلى - كه از اصول مسلّمه فلسفه است - مطالبى بيان شد؛ امّا معلوم نيست كه ناقد از كدام مطلب مقاله چنين برداشت كرده كه «نور علم و عقل هست و كاشفيّت آنها هم هست امّا معلوم نامكشوف است!» نويسنده محترم تصريح مىكند كه: «عطاى نور علم و عقل به معناى اعطاى علم و معرفت به شىء خاص نيست و شناخت مضاف به شىء خاص، از ناحيه خود انسان با استفاده از عطاى پروردگار صورت مىگيرد.»
در اين عبارت نيز به نقش عقل در ادراك امورى كه در حيطه ادراكى آن قرار دارد،
1.مرحوم علّامه طباطبايى در اين باره مىنويسد: «فما من شيء ممكن موجود سوى الواجب بالذات حتّى الأفعال الاختياريّة إلّا و هو فعل الواجب بالذات معلولله بلاواسطة أو واسطة أو وسائط.» (نهاية الحكمة، ج۲، ص ۳۴۶-۳۴۸)