تأكيد شده است. همچنين از عبارت، اين حقيقت به دست مىآيد كه نور علم و عقل غير از معلومات و معقولات هستند و معلومات و معقولات توسّط آن دو نور اعطايى كشف مىشوند؛ بنابراين هرگز از عبارت استفاده نمىشود كه معلوم با وجود نور علم نامكشوف است. شايد منشأ اشتباه ناقد آن است كه وى، علم و عالم را يكى مىداند؛ در صورتى كه در مبناى نويسنده مقالات، عالم غير از علم است و به نسبت ميزان بهرهمندى از علم، معلومات براى وى كشف مىشود.
عجز قواى ادراكى بشر از شناخت خود خدا نيز مطلبى است كه هم در روايات به آن تصريح شده و هم خود عقل به عجز خود از درك خالقش حكم مىكند و اين موضوع در مقالات مورد بحث به روشنى، تبيين شده است.
ناقد محترم با نقل عبارتى از نويسنده كه تفاوت فعل خدا بودن معرفت را در دو حوزه شناخت خداوند و شناخت ساير امور بيان كرده است، مجدّداً سؤالات پيشين خود را به صورت ديگرى، تكرار مىكند و مىنويسد:
تفاوت فعل خدا در دو موضع بر چه اساس است؟ معناى تفاوت و وجه تمايز چيست؟ چرا اين معرفت استثنايى است؟ آيا از جانب خدا به عنوان فاعل، چنين مانعى وجود دارد يا از جانب انسان به عنوان پذيرنده؟ آيا اين مانع تكوينى است يا قراردادى و اعتبارى؟ چگونه نور عين كشف است و معلوم در تاريكى و در پرده است؟ آيا اين، جمع دو نقيض نيست؟
چنان كه مشاهده مىشود ناقد محترم در اينجا هيچ مطلب جديدى ارائه نكرده و به تكرار مطالب پيشين خود پرداخته است. چون پيشتر پاسخ كافى در اين باره ارائه شد، از تكرار آن پرهيز مىشود. در مورد نحوه معرفتبخشى، نياز يا عدم نياز به كسب استعداد و فراهمسازى زمينه تأثير ايمان و كفر و اطاعت و عصيان در اعطاى اين معرفت، مجاز نبودن بشر براى كسب دانش خداشناسى، تأثير نيايش در اعطاى معرفت و واسطهتراشى نيز توضيحات گذشته كفايت مىكند؛ امّا براى روشنتر شدن مسئله، تذكّر به اين نكته ضرورى است كه بر اساس روايات صحيح و