گزارشى از جلسات نقد و بررسى كتاب مكتب در فرآيند تكامل بخش دوم و سوم كتاب‏ - صفحه 147

دلدارى داده‏اند و براى او فضيلت شيعه را بيان كرده‏اند. ادامه روايت همين برداشت را تقويت مى‏كند؛ چرا كه در ادامه، امام ضمن اشاره به آيه‏اى از قرآن، آن گروه را از اهل جهنّم مى‏شمرند. بنابراين، نمى توان آن گروه مورد اشاره در روايت را از شيعيان به حساب آورد.
دوم - استناد در همان پاورقى، به حديث ديگرى ۱ كه فردى به امام باقر عليه السلام عرض مى‏كند: بعضى از اصحاب ما با مخالفان خود درگير مى‏شوند. آن حضرت در پاسخ مى‏فرمايند: الكفّ عنهم أجمل. از متن روايت مشخّص است كه منظور از مخالفين در اينجا، افراد غيرشيعه است و امام هم اشاره مى‏كنند كه با آنها درگير نشويد و مدارا كنيد. در اينجا نيز ادامه روايت اين برداشت را تقويت مى‏كند.
سوم - در همان پاورقى، اشاره دارد به حديث ديگرى كه در كافى، ج 8، ص 223، آمده كه به درگيرى و اختلاف بين شيعيان اشاره دارد. ظاهراً از قرائن روايت بر مى‏آيد كه اين درگيرى مربوط به ماجراى ابوالخطّاب بوده است. ابوالخطّاب از اصحاب امام صادق عليه السلام بود كه بعدها دچار غلوّ شد و امام هم او را طرد و لعن كردند. فردى به امام عليه السلام مى‏گويد كه شيعيان با يكديگر درگير شده‏اند. آن حضرت مى‏گويند كه من مى‏خواستم در اين مورد كتابى بنويسم تا اختلاف رفع شود؛ امّا مشكلاتى هست كه نمى خواهم اين كار را انجام دهم؛ چرا كه ممكن است منجر به درگيريهاى بيشترى شود و بهتر است كه با نصيحت و مدارا اين مشكل را برطرف كنيم.
در هر حال، از مجموع اين روايات، نمى توان توصيف مؤلّف از اوضاع درگيرى و اختلاف بين شيعيان را دقيق شمرد.
به عقيده مؤلّف، گروهى از شيعيان قائل بودند كه علم ائمّه از ميراث پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رسيده است و ائمّه با استفاده از اصول، مسائل و فروع را از آن اجتهاد مى‏كرده‏اند. امّا چون آنها معصوم هستند، در اين استنباط و اجتهاد خود خطا نمى‏كنند. ۲ ما در اينجا قصد بررسى اين نظر را نداريم. امّا اين پرسش مطرح است كه اگر

1.كافى، ج ۸، ص ۲۲۵

2.ص ۷۹ كتاب‏

صفحه از 155