مؤلّف به دو حديثِ نقل شده از زراره است، نشان داديم كه آن دو حديث، عكس اين موضوع را نشان مىدهد و زراره در بدو امر هدايت خود، متوجّه آن مسائل نبوده است.
مؤلّف محترم در صفحه 97 كتاب مىگويند: «مقصّره منحصر به شيعيان معمولى و پيروان خطّ ميانه است.» گفتيم كه اصطلاح شيعه غالى و غيرغالى دقيق نيست و ائمّه عليهم السلام اهل غلوّ را از جريان تشيّع خارج مىدانستند. روايت مىگويد: «إلينا يرجع الغالي فلا نقبله ، وبنا يلحق المقصّر فنقبله.» راوى دليل آن را مىپرسد. امام عليه السلام پاسخ مىدهند: «لأنّ الغالي قد اعتاد ترك الصلاة و الزكاة و الصيام و الحجّ، فلايقدر على ترك عادته، و على الرجوع إلى طاعة اللَّه (عزّوجلّ) أبداً، و إنّ المقصّر إذا عرف عمل و أطاع.»۱
از متن روايت، اين برداشت نمىشود كه منظور از مقصّر، شيعه غيرغالى است. بلكه جمله آخر نشان مىدهد كه منظور از مقصّر كسى است كه در امامت اهل بيت ترديد داشته است. غلات چون اباحهگرى مىكردند، امام عليه السلام فرمودهاند: اينها به سبب اين رفتار نمى توانند برگردند؛ امّا مقصّر و كسى كه نسبت به مقامات ما ترديد دارد، هنگامى كه حقّ براى او روشن شود، اطاعت مىكند. دليلش اين است كه برخى به سبب رفتارهاى غلات، حاضر نبودند هيچ يك از مقامات و فضائل ائمّه را بپذيرند.
مؤلّف محترم در صفحه 100، توضيح مىدهند كه برخى از شرايط امامت، ابتدا در ميان اعتقادات شيعيان نبوده و به تدريج، وارد اعتقادات شيعيان شده است. ايشان به كتاب اوائل المقالات شيخ مفيد استناد مىكند. ايشان در همينجا به اختلاف مشايخ قم و مكتب بغداد اشاره مىكنند و مىگويند كه قدرتهاى ما فوق طبيعى و علم غيب آنها مورد قبول متكلّمان شيعه و مشايخ قم نبوده و بسيارى از علماى قم اين امور را از مجعولات غلات مىدانستهاند.
بايد توضيح داد كه شيخ مفيد در اين كتاب، اوصاف ائمّه را بيان مىكند؛ امّا در عين حال، برخى از اين خصوصيّات را شرط ذاتى امامت نمىداند؛ بلكه امامت را
1.الأمالى، الشيخ الطوسى، ص ۶۵۰