نسبت به تمام آنچه به آنان نسبت داده شده آگاه نبودهاند. ابنقبّه متكلّمى معتزلى بوده و بعدها به تشيّع گرويده است؛ نمىتوان از او انتظار داشت تمامى مطالب و مسائل اعتقادى را - همانگونه كه ما امروز اعتقاد داريم - قائل باشد. همانگونه كه عالمى مثل ابنعقيل عمّانى قائل به قياس بوده است. همچنين در صورتى كه يك عالم قائل به مطلبى نبود، لزوماً به معناى بطلان آن مطلب نيست. مثلاً بزرگى مثل خواجه نصيرالدين طوسى، اصلاً مسئله بداء را طور ديگرى متوجّه شده و روايات مربوط به بداء را نديده است.
در قسمت پايانى بخش دوم كتاب، مؤلّف قضاوتى درباره احاديث كتاب كافى ارائه مىكند و به نقل از برخى از بزرگان، از جمله صاحب كتاب منتقىالجمان، مىگويد كه احاديث ضعيف زيادى در اين كتاب راه يافته و بيش از نُه هزار حديث آن ضعيف و غير معتبر است. ۱ براى تحليل اين جمله، ابتدا لازم است سخنان علما را درباره كتاب كافى بدانيم و سپس ببينيم كه معناى اين جمله چيست.
همانگونه كه مىدانيم كتاب كافى را شيخ كلينى به درخواست يكى از دوستان خود در طى بيست سال تدوين كرده است. منبع اصلى اين كتاب، كتابخانه پدر علىّبن ابراهيم قمّى بوده است. پدر او از كوفه به قم مهاجرت مىكند و با خود كتب بسيارى از اصحاب ائمّه، به قم مىآورد. عمده احاديث كتاب كافى از چهارصد اصل نقل شده و شيخ كلينى بنا به سليقه خود مطالب آن را منظّم و تدوين كرده است. در مقدّمه كتاب، خود كلينى تصريح مىكند كه از ميان احاديث بسيار زيادى كه در اختيار داشته، اين احاديث موجود در كتاب را گزينش كرده است. يعنى اينگونه نبوده كه هر روايتى از هر كتابى كه به دست او رسيده باشد، نقل كند. خود او مىگويد من كوشيدهام تا «آثار الصحيحة عن الصادقين عليهم السلام» را گزينش كنم. تمامى صاحبان رجال و تراجم درباره اين كتاب نوشتهاند كه اين كتاب، اصحّ و اوثق كتب است. نجاشى درباره او مىگويد: «و كان أوثق الناس في الحديث و أثبتهم.» برخى از علماى بزرگ مثل محدّث نورى به صحيح بودن كلّ كتاب قائل بودهاند. شيخ