محقّقين و مورّخين نسبت به اصل وجود چنين جريانى ترديد دارند، ضمن اينكه خود مؤلّف هم در صفحه 115 كتاب، اين ترديد را ابراز كرده است. ايشان شمارى از افرادى را نام بردهاند كه متّهم به اين جريان بودهاند كه مهمترين آنان، ابانبن عثمان است. سعدبن طريف اسكاف در واقع، تنها كسى است كه متّهم به راهاندازى اين جريان است و چندان فرد مهمى نيست. امّا ابانبن عثمان بجلى يكى از شش فقيه درجه اوّل اصحاب امام صادق عليه السلام بوده است كه به اصحاب اجماع معروفاند. اين فرد به عنوان استاد تاريخ و لغت مطرح بوده و حتّى يعقوبى برخى از روايات خود را از او نقل كرده است. در رجال كشّى درباره او آمده است: «و كان من الناووسيّة.» اين روايت را كشّى از علىّبن حسنبن فضّال نقل كرده است. مرحوم شوشترى در پاورقى كتاب كشّى استدلال مىكنند كه اين عبارت قطعاً خطاى نسخهبردار بوده است. در اينكه در نسخههاى كتاب كشّى، تصحيف و اختلاف زياد است، شكّى نيست؛ چون كشّى در خراسان بوده و پسر او كتاب او را به بغداد آورده است. كتاب او با كتاب نجاشى بسيار متفاوت است؛ چرا كه نجاشى خود در بغداد مىزيسته كه مركزيّت علمى داشته است. نجاشى در شرح حال وى اشارهاى به ناووسى بودنش نكرده و بعيد است چنين مطلب مهمّى از ديد فرد دقيقى مثل نجاشى دور مانده باشد. ضمن آنكه در شرح حال وى، آمده كه او از امام كاظم عليه السلام روايت كرده است. كسى كه از ناووسيّه باشد، يعنى به امامت امام كاظم عليه السلام اعتقاد نداشته، نمىتواند از ايشان روايت كرده باشد. ضمن اينكه شيخ مفيد درباره اصل وجود جريانى به نام ناووسيه تشكيك كرده است: «و لا عرف منهم رجل مشهور بالعلم و لا قرئ لهم الكتاب...» ۱ . اگر ابانبن عثمان با چنين سوابقى پيرو اين گروه بود، قطعاً بايد نام او و آثار او در اينجا ذكر مىشد. بنابراين ذكر كردن نام او در ميان ناووسيّه با چنين قاطعيّتى، صحيح نيست.
در اين بخش، اشارهاى به جريان اسماعيليه مىكنند و اينكه عدّهاى انتظار داشتند كه پس از امام صادق عليه السلام اسماعيل فرزند بزرگ ايشان امام بعدى باشد؛ امّا