1) جوزجانى: حديثش ضعيف است.
2) ابوحاتم: حديثش ضعيف است. به شدّت مُنكَر است و منكرات فراوانى را نقل كرده، به افراد مورد اعتماد نسبت داده است. ۱
3) بخارى: منكر الحديث است. ۲
4) ابنمعين: به چيزى نمىارزد، ثقه نيست و حديثش نوشته نمىشود.
5) نسائى: ضعيف و متروك الحديث است.
6) ابنعدى: با اين همه احاديثى كه نقل كرده، كسى از او پيروى نكرده است.
7) ترمذى: برخى از اهل علم دربارهاش سخنها گفتهاند.
8) احمد حنبل: او را نمىشناسم.
9) عقيلى: از هيچ يك از احاديثش نمىتوان پيروى كرد.
10) ابنحبّان: از افراد موثّق چيزهايى نقل مىكند كه شباهتى به روايت افراد موثّق ندارد. احتجاج به سخنان او جايز نيست.
11) ابونعيم: متروك است. روايات منكر نقل مىكند. ۳
12) ذهبى: ضعيف است ۴ نمىتوان به سخنانش احتجاج نمود. ۵
ثانياً: در اين حديث، پيشگويى شده كه قرآن و سنت هرگز از يكديگر جدا نخواهند شد؛ در حالى كه به دست متولّيان امر، سنّت پيامبر از قرآن جدا گرديد. در اين زمينه به تفصيل سخن خواهيم گفت.
4. حاكم نيشابورى (م 405)
حاكم نيشابورى، حديث ثقلين را با روايت شاذّ و نادر آن در كتاب «المستدرك على الصّحيحين» به دو طريق نقل كرده است:
1) با سلسله اسنادش از ابنعباس از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله، در نقل قسمتى از خطبه آن حضرت در حجّةالوداع:
1.رازى، ج ۴، ص ۴۱۵
2.بخارى، ج ۴، ص ۲۹۱
3.عسقلانى، ج ۲، ص ۵۴۰
4.ذهبى، ميزان الاعتدال، ج ۲، ص ۳۰۲
5.همو، سير اعلام النّبلاء، ج ۸، ص ۱۸۰