14) سلمةبن شبيب: او به من گفت: در مواردى كه اهل مدينه با يكديگر اختلاف دارند، من براى آنها حديث جعل مىكنم!
15) برقانى: چون نسائى بر اين داستان (اعتراف او به جعل حديث) واقف شد، از او پرهيز كرد و حديثى از وى نقل نكرد و گفت: او مورد اعتماد نيست. ۱
حاكم پس از نقل متن فوق مىنويسد: ذكر تمسّك به سنّت در اين خطبه جاى شگفت است. آنگاه براى رفع شگفتى آن مىنويسد:
من براى اين حديث شاهدى از روايت ابوهريره يافتهام (كه دومين نقل حاكم به شمار مىآيد) بدين ترتيب:
2) ابوبكربن اسحاق با سلسله اسنادش از ابوهريره، از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله روايت كرده كه فرمود:
إنّي تركت فيكم شيئين لن تضلّوا بعدهما: كتاب اللَّه و سنّتي؛ ولن يتفرّقا حتّى يردا عليَّ الحوضَ.۲
اين شاهد نيز غرابت متن پيشين را رفع نمىكند؛ زيرا:
اوّلاً: در سند اين متن «صالحبن موسى» قرار گرفته، كه همه علماى رجال بر ضعيف بودن او اتّفاق نظر دارند و ما تعبير 12 تن از آنها را در ذيل حديث سوم (حديث دارقطنى) نقل كرديم.
ثانياً: در اين متن نيز بر جدا نشدن قرآن و سنّت از يكديگر تأكيد شده؛ در حالى كه اينها به دست متولّيان امر، از يكديگر جدا شدند.
5. بيهقى (م 458)
ابوبكر بيهقى، روايت شاذّ و نادر حديث ثقلين را به دو طريق در سنن خود آورده است:
1) از طريق «ابنأبى اُويس» از ابنعباس، از پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه وآله كه فرمود: