جامع ‏نگرى در تبيين مهدويّت‏ - صفحه 48

ما يُؤْمِنُ أكْثَرُهُم بِاللَّهِ إلَّا وَهُمْ مُشرِكُونَ) «بيشتر آنان به خدا ايمان ندارند؛ مگر اينكه دچار شرك‏اند.» ظاهر آيه چنين مى‏گويد: بيشتر مؤمنان به خدا شرك مى‏ورزند. اين چه نوع شركى است كه مؤمنان گرفتار آن‏اند؟ آنان در مقام اجرا و عمل و در نيّتهايشان، گرفتار شرك و دوگانه‏گرايى مى‏شوند. (نمونه روشن آن، عبارت شايع بين مردم است كه مى‏گويد: اوّل خدا، دوم شما) در روايات نيز چنين آمده است: «اين شرك [ در آيه مذكور] در اطاعت نه شرك در عبادات.» 1
افرادى كه در آيه استخلاف (آيه 55 سوره نور) به آنان وعده داده شده، از اين شرك نيز پاك و مبرّايند. افزون بر آن، آنان كه مى‏خواهند دين خدا يعنى حاكميّت توحيد ناب را در جامعه عينيّت دهند، خود از هر نوع شركى مطهّرند. اين همان عصمتى است كه انبيا داشته‏اند و ما نيز در جست و جوى آنيم. قرآن از زبان حضرت يوسف چنين مى‏گويد: (إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَومٍ لايُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُم بِالآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ * وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبآئي إِبْراهيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ ما كانَ لَنا أَن نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِن شَيْ‏ءٍ ذلِكَ مِن فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنا وَ عَلَى النّاسِ وَلكِنَّ أكثَرَ النّاسِ لايَشْكُرُونَ) 2 ؛ «من آيين مردمى را كه به خداوند ايمان ندارند و هم ايشان آخرت را منكرند، رها كرده‏ام * و از آيين پدرانم، ابراهيم و اسحاق و يعقوب، پيروى كرده‏ام. ما را نسزد كه به هيچ روى، براى خدا شريك قايل شويم. اين از فضل خدا در حقّ ما و در حقّ مردم است؛ ولى بيشتر مردم سپاس نمى‏گزارند.»
يوسف صديق با تعبير (ما كان لَنا أَن نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِن شَيْ‏ءٍ) - كه با نكره در سياق نفى آورده - از گرايش توحيد ناب خود و پدر و اجداد معصومش خبر مى‏دهد. اين سطح از توحيدگرايى در آيه مورد بحث نيز، به دليل وحدت سياق و معنا تحقّق دارد. آرى هر نوع معصيتى ريشه در شرك عبادى خواهد داشت و معصوم، از شرك در همه ابعاد آن مبرّاست؛ به تعبير قرآن كه فرمود: (فَمَن كانَ يَرْجُو لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لايُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أحَداً) 3 «پس هركس اميدوار به ملاقات

1.نك: قمى مشهدى، ج ۶، ص ۳۹۵

2.يوسف (۱۲) / ۳۷-۳۸

3.كهف (۱۸) / ۱۱۰

صفحه از 57