رسوله. فسأل اللَّه في ردّها فردّت عليه حتّى صارت في موضعها من السماء وقت العصر، فصلّاها ثم غربت. 1
از بررسى مصادر و منابع ياد شده چنين استفاده مىشود كه حديث ردّ الشمس صاحب پيشينهاى كهن و قابل قبول است و همين امر موجب حصول اطمينان به صدور اين حديث مىگردد. علاوه بر آنكه نقلهاى فراوان و اسناد متعدد حديث در كنار تصريح بزرگانى چون احمدبن صالح طبرى، محمّدبن حسين ازدى و احمدبن محمّد الطحاوى به صحّت، اين معنا را قوّت مىبخشد.
مخالفان حديث ردّ الشمس
با آنكه بسيارى از بزرگان و محدّثان اهل سنّت، حديث ردّ الشمس را در آثار خود گزارش نموده و حتّى در برخى موارد بر صحّت و اعتبار آن نيز تأكيد ورزيدند، بعضى از عالمان اهل سنّت، كه به تعصّب و عناد با شيعه شهرهاند - به مخالفت با اين حديث پرداخته و آن را جعلى و ساختگى شمردند.
اين جريان فضيلتستيز، با عبدالرحمنبن علىبن الجوزى (م597) در كتاب «الموضوعات» آغاز و پس از او توسط شاگردان و پيروان وى ادامه يافت؛ افرادى چون: تقىالدين احمدبن تيميّة (728) در «منهاج السنّة»، محمّدبن ابىبكر معروف به ابنقيم الجوزيّة (751) در «المنار المنيف»، ابوالفداء اسماعيلبن كثير(774) در «البداية و النهاية» و ابنحزم اندلسى در «الملل و النحل» از اين گروهاند. گفتنى است كه اشكالاتى كه از سوى اين افراد بر حديث ردّ الشمس گرفته شده، در دو محور سند و متن حديث خلاصه مىشود كه بيشتر آنها توسط ديگر عالمان اهل سنّت پاسخ داده شده است.
الف) اشكال سندى:
ابنجوزى در باب يازدهم الموضوعات، پس از آنكه به نقل حديث ردّ الشمس مىپردازد، ضعف سند را دليل بر وضع حديث مىشمرد و مىگويد: