گستره زمانى و مكانى است؛ آنگونه كه در حديثى از امام باقر عليه السلام نقل شده است:
لَوْ بَقيتِ الْاَرْضُ يَوْماً بِلا امامٍ مِنَّا لَساخَتْ بِأَهْلِها.
اگر زمين يك روز بدون امامى از ما باقى بماند، اهلش را فرو خواهد برد.۱
زمين هيچگاه از حجّت الاهى خالى نيست. مىتوان گفت: حجّت خدا آيت تكوينى الاهى است؛ همانگونه كه كلمات قرآن، آيات لفظى الاهىاند. و حقيقت خليفة اللّهى، همان كتاب جامع خداوندى است. همانند قرآن كه تجلّى الاهى است، او نيز جلوهاى تامّ از خداوند خواهد بود؛ آنگونه كه اميرالمؤمنين عليه السلام درباره مقام الاهى خود مىفرمايد:
ما كانَ للَّهِ آيةٌ اَكْبَرَمِنّي.
خدا را نشانه و آيهاى بزرگتر از من نيست.
چنين كسى همتاى قرآن است. البتّه در عالم ملك و نظام تشريع، تابع احكام قرآن است و حتّى از ايثار و نثار حيات دنيوى خود براى حقيقت قرآن دريغ ندارد، ولى جان او با قرآن همبرى دارد كه حديث معروف و قطعى الصّدور ثقلين بر اين تلائم دلالت دارد. حقيقت حجّة اللَّه، همان كتاب جامع و مهيمن بر ديگر كتب و كلمهها مىباشد؛ چرا كه وى مظهر اسم اعظم است و ديگر موجودها اسماء ديگر. اين حقيقت واحد در چهارده مصداق جلوه دارد كه به مدلول «أنفُسَنا وَ أنفُسَكُمْ» در آيه مباهله مباين هم نيستند. حديث نبوى «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّي» نيز بر همين حقيقت دلالت دارد و به گفته برخى از شارحان، حضرت فاطمه عليها السلام «بَضْعَةُ الْحَقيقَةُ النَّبَوِيَّةُ» نيز هست، نه فقط بَضعة النّبى. حديث معروف «حُسَيْنُ مِنّي وَ أنا مِنْ حُسَيْنِ» نيز همين حقيقت را مىرساند. انسلاخ اين حقيقت از عوالم هستى چونان قبض روح از يك كالبد زنده است كه تنها كالبدى بىجان و بىاثر، از آن باقى مىماند؛ همانگونه كه در زيارت جامعه كبيره مىخوانيم و عرض مىكنيم: «وَ أنَّ اَرْوَاحَكُمْ فِي الْأرْواحِ وَ أجْسَادَكُمْ فَى الْأجْسادِ وَ أنْفُسَكُمْ في النُّفُوسِ»... كلمه «فى» در اينجا، به يك «فَيَويّت»
1.الصّدوق، كمال الدين و تمام النّعمة، باب ۲۱، ح ۱۴، ص ۳۸۸