5. نگاهى به بخش اوّل: نگرشى بر پيشينه و جايگاه رفيع شعر
در هر فرهنگ و تمدن اجتماع انسانى، ادبيات و خصوصاً شعر، آينه تاريخ آن جامعه است؛ زيرا شاعران از محيط اطراف خود اثر پذيرفته و به كمك استعداد و موهبت، ابياتى مىآفرينند كه با وجود بىزبانى، زبانِ گوياى عصرشان است. آنان ويژگيهاى مردم زمان خويش و شرايط اجتماعى و فرهنگى محيط خود را بيان مىكند و به تصوير مىكشند. بنابراين، شعر نشانگر فضاى حاكم بر روزگار شاعر است و از اينرو، به لحاظ تاريخى بسيار سودمند مىباشد. همچنين نشاندهنده موضع شاعر در مقابل حوادث است.
توجّه به اين نكته ضرورى است كه علاوه بر نكات ياد شده، شعر از اركان اجتماعى زندگى عربى بوده و آن را «ديوان اعراب» ناميدهاند. قبل از ظهور اسلام، شاعر سرور قبيله و گاه از رئيس قبيله محترمتر بود و قبيله بدون شاعر سرافكنده و شرمنده مىشد. اگر شاعرى در قبيلهاى به نبوغ مىرسيد، مردم جشن و پايكوبى راه مىانداختند و افراد ديگر قبائل، براى عرض تهنيت، به سوى ايشان مىآمدند و پذيرايى مىشدند؛ زيرا شعر ميراث آنها را حفظ و مقامشان را رفيع و دشمن را هراسان مىكرد. از اين رو، مردم نياز به شعر داشتند و شاعر بسيار عزيز بود. شاعر تأثيرى مىگذاشت كه ديگران حتّى با شمشير نمىتوانستند چنان كنند. حَنّا الفاخورى مىنويسد: «شعر ترجمان احساسات افراد و زبان قبيله و طومار اخبار گذشته و سرگذشت نياكان بود. شاعر، پيامبر قبيله و پيشواى آن در زمان صلح و قهرمان آن در زمان جنگ بود. به فرمان او خيمهها برپا مىساختند و مىايستادند يا كوچ مىكردند. مقام شاعر از خطيب بالاتر بود، زيرا شعر در خاطرهها جا مىگرفت و برزبان آسان بود.»
به سبب همين تأثير عظيم شعر و شاعر در نفوس مردم بود كه مشركان با مشاهده تأثير شگرف قرآن در مردم، به قرآن نسبت «شعر» و به پيامبر نسبت «شاعر» دادند. نيز به سبب اطاعت مردم از شاعر بود كه قرآن كريم در آيه (الشعراء يَتَّبِعُهُم الغاوون)۱ شاعران را متبوع گمراهان مىشمرد.