نگاهى ديگر به كتاب المراجعات‏ - صفحه 130

در مقابل، اهل سنّت مى‏گويند: روايت و نقل حديث، فنّ و دانشى است كه دانشمندان و عالمان متخصّص در علوم حديث را مى‏طلبد. ائمّه عليهم السلام از جمله افراد مورد وثوق‏اند كه مردمان آثارشان را متبرّك مى‏شمارند و به اخلاقشان تأسّى مى‏جويند؛ امّا روايت حديث، مردان و متخصّصان خود را مى‏طلبد و اين امر، منحصر به ايشان است نه ديگران.
البتّه اماميّه، به اين اعتراض پاسخ داده و گفته‏اند كه نزد ايشان نيز همانند اهل سنّت بزرگان و متخصّصانى در علوم حديث و علم جرح و تعديل (رجال) وجود دارند. همين قدر كافى است كه بدانيم در كتب صحاح ستّة - كه مورد وثوق اهل سنّت است - راويان بسيارى هستند كه شيعه به آنها اعتماد مى‏كند؛ همانند: سدّى، جعفى، نخعى، شعبةبن حجّاج، طاووس‏بن كيسان، عبدالرزّاق محدّث و على‏بن منذر شيخ ترمذى و نسائى، و افراد ديگرى كه امام شرف‏الدين در كتاب خود (المراجعات) به آنها تصريح كرده است.
در عين حال، بايد بگوييم كه اختلافات سياسى كه امّت عرب و امّت مسلمان در داخل به آن گرفتار شده‏اند و استعمارگران و بازيگران در خارج (از جامعه اسلامى) آن را به بازى گرفته‏اند، تأثير فراوانى در ايجاد تفرقه و دشمنى داشته، آن‏گونه كه گروهى را به تكفير گروه ديگر واداشته است، تا آنجا كه اين بلا و آسيب، از ديرباز، يعنى اوائل اين قرن، ضعف و سستى فراوانى در صفوف مسلمانان ايجاد كرده است.
از سوى ديگر، تصوّف نيز در اين دوره از تاريخ اسلام نقش مهمّى داشته است؛ زيرا در آن هنگام، تصوّف به نهايت رشد خود از جهت دگرگونيهاى سير و سلوكى و طريقه‏هاى متعدّد رسيده بود؛ آن‏گونه كه اين طريقه‏ها افزون بر صد بودند.
شايد بتوان گفت كه دگرگونى غيرمنتظره‏اى كه تصوّف در اوائل اين سده به آن رسيد، به اين مصيبت باز مى‏گردد كه مسلمانان سلطه و حكومت اجتماعى و

صفحه از 127