نگاهى ديگر به كتاب المراجعات‏ - صفحه 131

ظاهرى خود را از دست دادند؛ از اين‏رو، به سلطنت روحى و باطنى پناه بردند و به سرعت در اين فاصله به سوى جايگزينى چيزى شتافتند كه آن را از دست داده بودند. تصوّف در آن روزگار دشوار همانند واحه (درختزارى در كوير) بود كه مسافر از سختى سفر و دشوارى راه در سايه آن، استراحتى مى‏كند. و بدين جهت بود كه بسيارى از مردمان، هنگامى كه قدرت و حكومت اجتماعى - سياسى را از دست دادند، براى آرامشى روحى به آن روى آوردند.
در عين حال، بايد بگوييم اگر در اين دوره، «تصوّف» و طريقه‏هاى گوناگونش نبود، عوامل تفرقه ميان سنّى و شيعه عميق‏تر و شديدتر از آنچه مى‏بينيم شده بود. متصوّفه بر مبناى برداشتى كه از آداب اسلامى و خلق و خوى پيامبر بزرگ صلى اللَّه عليه وآله داشتند و مدّعاى فروتنى و خاكسارى و به دور افكندن تعصّبات بودند و همچنين ادّعاى اِعراض از آلودگيهاى دنيا و جلوه‏هاى بى‏ارزش آن، همانند دريچه اطمينانى ميان دو بخش امّت محمّد صلى اللَّه عليه وآله بودند؛ زيرا به حكم طبيعت سير و سلوكشان، داعيانى براى برادرى و دلسوزى، و عمل كنندگان به كتاب و سنّت بودند.
مع الوصف، بايد گفت كه روى آوردن به تصوّف، به تنهايى، درمانى كافى براى تفرقه و از ميان بردن اختلافات مذهبى نبوده است؛ چرا كه تكيه و اعتماد تصوّف، در شيوه‏هايش براى چاره‏جويى مشكلات، همان چيزهايى است كه استعمارگران آتش آن را دامن مى‏زنند و آنها را ميان دو فرقه شعله‏ورتر مى‏كنند. براى اين وضعيت، جهشى اصلاحى و نهضتى علمى لازم بود تا بتوانند عوامل اختلاف‏زا را درمانى بنيادى و ريشه‏اى كند.
در چنين اوضاعى بود كه اين دو عالم برجسته از ميان دو اردوگاه سنّى و شيعى، دست به اقدام زدند؛ در يكى از ظلمانى و تيره‏ترين دورانهايى كه براى خواننده، بازگفتيم.
بنابراين، اين دو بزرگوار در روزگارى به پا خاستند كه انديشه اسلامى، بيش از هر زمانى نيازمند بود كه اين سخن را آشكار و اين شكاف را اصلاح و مرمّت كند؛ خلل

صفحه از 127