و شكافى كه در طول زمانهاى گذشته سبب از ميان بردن «وحدت اسلامى» بوده است.
به اين ترتيب، اين عنايت و لطفى از سوى خداوند سبحانه براى اين امّت بود؛ امّتى كه سرور پيامبران صلى اللَّه عليه وآله درباره آن فرموده است: به هيچ امّتى، چنان يقينى داده نشده است كه به امّت من داده شده. آرى اين تقديرى الاهى بود كه اين دو انديشمند سختكوش بر تخت انديشه و فرهنگ اسلامى، در سرآغاز اين دوره تكيه بزنند؛ در زمانى كه اسلام بيش از هر زمان ديگرى نياز داشت تا فردى اداره امورش را به دست گيرد و صفهاى آن را متّحد كند...
چنين شد كه اين كتاب ارزشمند، سنگ بناى استوارى در نزديكسازىِ دو بخش از مسلمانان و از ميان بردن عوامل اختلافات مذهبى ميان آن دو فرقه شد.
همچنان كه اين كتاب بيانگر شمارى از مسائلى بود كه شيعه آنها را معتبر مىشمارد و اصلى بنيادين در ميان اصول و اركان مذهب خود مىداند، كه سرآغاز آنها «نصّ» بر امامت و خلافت على عليه السلام است، و «عصمت» امامان از آل زهرا و على عليهما السلام .
در حالى كه برادران سنّى ايشان، در مقابل اين اعتقاد، مىگويند كه الزامآور بودن «نصّ» فقط در «عبادات» است. و اگر جز اين باشد، لازمهاش فاسق شمردن برخى صحابه است؛ حال آنكه رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله از اين كار حسّاس و مهمّ نهى فرموده و مسلمانان را برحذر داشته است؛ چنان كه كلام مشهور او در مورد نظام حكومت چنين است:
«تا زمانى كه حاكمان اسلامى، نماز را در ميان شما به پا مىدارند، از ايشان اطاعت كنيد.»
همچنين اهل سنّت مىگويند كه «عصمت» اصطلاح ويژه و خاصّى است كه اطلاق آن جز بر پيامبران عليهم السلام جايز نيست.
علاوه بر آنچه گفته شد، اين كتاب امور فراوانى را بيان مىدارد كه مورد قبول فريقين است؛ ازجمله پذيرش احاديث رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله به عنوان يكى از مصادر تشريع و