قانونگذارى. بدين جهت، مىبينيم كه علّامه سيّدشرف الدين، ثابت مىكند كه گروه محدّثان مورد قبول شيعه و سلسله سندهاى ايشان، عيناً همان است كه در مصادر حديثى مورد قبول اهل سنّت آمده است. اين امر خود به تنهايى، يكى از مهمترين عواملى است كه تعصّبات فقهى و اختلافات فيمابين فريقين را از ميان مىبرد.
بدين ترتيب، پس از اين، چيزى جز اختلافات فقهى نمىبينيم كه آن هم در محدوده «فروع» قرار مىگيرد؛ آن گونه كه مسائل فرعى در فقه هم از مسائلى همانند مسح پاها در وضو، و پاسخ گفتن نمازگزار به سلامكننده به همان لفظى كه سلام كرده، تجاوز نمىكند، كه آنها هم شاهدى در سنّت گرانقدر دارند. سرانجام مسائل يادشده در بين شيعه و سنّى - از نظر روش علمى جديد - همانند اختلافات فرعى و جزئى ميان مذاهب چهارگانه اهل سنّت خواهد بود.
اكنون ما به اين فرا مىخوانيم كه نظر اهل سنّت نسبت به «شيعه اماميه» بايد ديدگاهى صرفاً فقهى و دور از تعصّبات باشد، و اختلافات فقهى ميان خود و ايشان را هم همانند ديدگاه ما به اختلافات ميان حنفىها، مالكىها، شافعىها و حنبلىها بدانند. بر اين مبنا دايره اختلاف ميان «شيعه و سنّى» بسيار كوچك مىشود و عصبيتهاى كينهآور براى هميشه از ميان مىروند. و اين هنگام است كه به وحدت كلمهاى كه خداوند در قرآن كريم به آن فرمان داده، وفا و عمل كردهايم؛ همان گونه كه فرموده است: «همگان به ريسمان خدا چنگ بزنيد و متفرّق نشويد.» و فرمود: «و نزاع و ستيزه نكنيد تا سست شويد و شوكتتان از ميان برود.» و نيز فرموده است: «آنان كه دينشان را قطعه قطعه كردند و خويش دسته هايى شدند، تو نسبت به آنها تكليفى ندارى.»
تنها با اين روش است كه مىتوانيم گناهان قلبى همانند: حسد، كينهتوزى، نفاق و به خصوص، گسترش تفرقه و جدايى ميان صفهاى مسلمانان را از ميان برداريم. مىدانيم كه اين امور از بزرگترين مسائلى است كه رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله از آنها نهى