نگاهى ديگر به كتاب المراجعات‏ - صفحه 134

فرموده و هشدار داده و آنها را عوامل نابود كننده‏اى شمرده است كه چيزى را باقى و برجا نمى‏گذارد.
همان گونه كه پسر عموى شريف ما (سيّد شرف‏الدين) در اين اثر گران‏سنگ خود، از سلمه جعفى نقل مى‏كند كه مى‏گويد: از رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله پرسيدم: اى پيامبر خدا، اگر حاكمانى بر ما مسلّط شدند كه حقشان را از ما مى‏خواستند، امّا ما را از حقّ خودمان باز مى‏داشتند، به فرمان شما در برابر آنان چه كنيم؟ فرمود: «بشنويد و اطاعت كنيد كه ايشان مسؤول عملشان هستند و شما هم مسؤول عملتان هستيد.»
همچنين در حديث حذيفةبن يمان رضى اللَّه عنه، پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله فرمودند: بعد از اين، پيشوايانى خواهند آمد كه هدايت مرا نمى‏پذيرند و به سنّت من اقتدا نمى‏كنند و به زودى، در ميان ايشان مردانى به پا مى‏خيزند كه دلهايشان، دلهاى شياطين است و فقط در بدن، آدمى هستند. حذيفه از پيامبر پرسيد: اگر آن زمان را درك كردم چه كنم؟ فرمود: به سخن حاكم گوش بده و از او اطاعت كن؛ هرچند كه بر پشتت بزند و مالت را بگيرد، باز هم به او گوش بده و از وى اطاعت كن.
آرى، شايسته است كه نسبت به صحابه، از اين احكام عادلانه تجاوز نكنيم و ميان نقد اخلاقى و نقد سياسى تفاوت قائل شويم و آنچه را گفتيم، ناديده نگيريم و آن را از دست ندهيم و توجّه داشته باشيم كه گذشتگان آن را پذيرفته بودند. اگر ما جايز بودن نقد از جهت سياسى را رها كنيم، به يقين، مخالفت كرده‏ايم با آنچه گذشتگان (و اهل حديث) و اشاعره جايز مى‏شمردند؛ در حالى كه آنان بزرگان اهل سنّت بودند؛ همان‏طور كه در اين صورت، نقلهاى مورّخان را بى‏ارزش دانسته، ايشان را به فسق و سركشى متّهم كرده‏ايم. و اگر اين‏گونه باشد، بايد ايشان آنچه نوشته بودند، آتش مى‏زدند و از ميان مى‏بردند؛ امّا اين امر چيزى نيست كه هيچ خردمندى بپذيرد.
به يقين، آن نسيم پايدارى كه اين كتاب گران‏قدر پديد آورده و در گوش هر سنّى و

صفحه از 127