فرموده و هشدار داده و آنها را عوامل نابود كنندهاى شمرده است كه چيزى را باقى و برجا نمىگذارد.
همان گونه كه پسر عموى شريف ما (سيّد شرفالدين) در اين اثر گرانسنگ خود، از سلمه جعفى نقل مىكند كه مىگويد: از رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله پرسيدم: اى پيامبر خدا، اگر حاكمانى بر ما مسلّط شدند كه حقشان را از ما مىخواستند، امّا ما را از حقّ خودمان باز مىداشتند، به فرمان شما در برابر آنان چه كنيم؟ فرمود: «بشنويد و اطاعت كنيد كه ايشان مسؤول عملشان هستند و شما هم مسؤول عملتان هستيد.»
همچنين در حديث حذيفةبن يمان رضى اللَّه عنه، پيامبر خدا صلى اللَّه عليه وآله فرمودند: بعد از اين، پيشوايانى خواهند آمد كه هدايت مرا نمىپذيرند و به سنّت من اقتدا نمىكنند و به زودى، در ميان ايشان مردانى به پا مىخيزند كه دلهايشان، دلهاى شياطين است و فقط در بدن، آدمى هستند. حذيفه از پيامبر پرسيد: اگر آن زمان را درك كردم چه كنم؟ فرمود: به سخن حاكم گوش بده و از او اطاعت كن؛ هرچند كه بر پشتت بزند و مالت را بگيرد، باز هم به او گوش بده و از وى اطاعت كن.
آرى، شايسته است كه نسبت به صحابه، از اين احكام عادلانه تجاوز نكنيم و ميان نقد اخلاقى و نقد سياسى تفاوت قائل شويم و آنچه را گفتيم، ناديده نگيريم و آن را از دست ندهيم و توجّه داشته باشيم كه گذشتگان آن را پذيرفته بودند. اگر ما جايز بودن نقد از جهت سياسى را رها كنيم، به يقين، مخالفت كردهايم با آنچه گذشتگان (و اهل حديث) و اشاعره جايز مىشمردند؛ در حالى كه آنان بزرگان اهل سنّت بودند؛ همانطور كه در اين صورت، نقلهاى مورّخان را بىارزش دانسته، ايشان را به فسق و سركشى متّهم كردهايم. و اگر اينگونه باشد، بايد ايشان آنچه نوشته بودند، آتش مىزدند و از ميان مىبردند؛ امّا اين امر چيزى نيست كه هيچ خردمندى بپذيرد.
به يقين، آن نسيم پايدارى كه اين كتاب گرانقدر پديد آورده و در گوش هر سنّى و