امروز بايد از تو اى معاويه - كه ظالمانه بر حقوق ما چيره شدهاى - در شگفت بود كه بر امرى غلبه يافتهاى كه به هيچ عنوان، شايشتگى آن را ندارى، و از طرف ديگر در دين نيز به نيكى و فضيلت شهرت ندارى و از هيچ پيشينه خوبى در اسلام نيز برخوردار نيستى... زمانى كه على عليه السلام از دنيا رفت... زمام حكومت بر مسلمانان پس از خود را به من سپرد؛ از اينرو، اى معاويه، لجاجتورزى در باطل را كنار بگذار و به آنانى كه با من بيعت كردهاند ملحق شو. تو خوب مىدانى كه در نزد خداوند و هر انسان ادب آموخته و حقنگهدار و هر دلِ توبهكنندهاى، من نسبت به تو، براى امر خلافت سزاوارترم... ۱
9. امام حسن عليه السلام در پاسخ به يكى از يارانش كه وى را بر سر سازش با معاويه سرزنش كرده بود، فرمود:
اى ابوسعيد، آيا من حجّتِ خداوند بر بندگانش و امامِ آنان پس از پدرم نيستم؟ ابوسعيد گفت: آرى. امام فرمود: آيا من كسى نيستم كه رسول خدا صلى اللَّه عليه وآله درباره من و برادرم فرمود كه حسن و حسين اماماند، چه قيام كنند و چه قيام نكنند؟ ابوسعيد گفت: آرى. حضرت فرمود: اى ابوسعيد! پس من چه در حالت قيام و چه در حالت قعود، امام هستم. اى اباسعيد! علّتِ صلح من با معاويه همان علّتِ صلحِ رسول خدا با بنىضمرة و بنىاشجع و اهل مكّه است؛ زمانى كه رسول خدا از حديبيه بازگشت. آن قبايل نسبت به ظاهر (تنزيل) قرآن كفر ورزيدند و معاويه و يارانش نيز نسبت به تأويل قرآن در كفر به سر مىبردند. اى ابوسعيد! اگر من از جانب خداوند
1.ابن أبىالحديد، ج ۴، ص ۱۲؛ مقاتل الطالبيين، ص ۳۷؛ الغدير، ج ۱۰، ص ۱۵۹ به نقل از مقاتل الطالبيين و جمهرة الرسائل و شرح النهج ابن أبىالحديد؛ حياة الحسن، ج ۲، ص ۳۰