ب) تنگى معاش و اضطراب شديد
در ظهور اين گرفتارى تيرهاى كه در شهرها شيوع يافته و گلوگير مردم شده؛ من [ نيز] از نظر معاش به زحمت افتادم، از زندگى سلب شدم، مكدود المعاش، مسلوب الرياش. ۱
در خانه به زحمت افتادم، تلاش و صبر را از دست دادم، ديگر آرامش و قرار ندارم، سينهام تنگ شده، راه به جايى نمىيابم... پاهايم در هم پيچيده و نزديك است كه بميرم.
و أغصّني الشرق... و التفّت الساق بالساق.
چشيدن بر من تلخ شده، راه رفتن بر من سخت شده، غم زياد گشته و گوارايى از ميان رفته. كمبود و قحطى به حالت خشكى رسيده و أجدب الخصيب. نمىدانم بيرون بيايم يا خود را بگيرم و در خانه بمانم. ديگر از پا افتادهام، گرفتارم، غارت زدهام، در اين كارهاى سخت مشوش شدم، و به دردهاى شديد گرفتار شدم، دردهاى سخت را مىبينم، مانند نوسان آونگ، من هم در چرخش دور مضطرب مىشوم.
لا أدري أحشر أم أذب منجودٌ مكروبٌ منهوبٌ مسلوبٌ، فتشوّشت على الأمور الشديدة و قاسيت الآلام الشديدة... و اضطربت اضطراب الأرشية في الطويّ البعيدة. ۲
ج) عدم امكان دفاع از حريم ائمّه عليهم السلام
در ادامه بيان سابق مىافزايد:
اين ناراحتى و درد من بر دنيا نيست... بلكه متأسّفم از اينكه نمىتوانم از ائمّه معصومين عليهم السلام دفاع كنم و از كوتاهى حمايت از ائمّه معصومين عليهم السلام مىترسم. همچنانكه مىترسم اين ناراحتيها به من امكان اشتغال به تصنيف كتاب و ترويج دين را ندهد و اين كار مهمّ و با طراوت من مانند آن گياهى باشد كه شكوفا مىشود و سپس پژمرده مىگردد.