4. در صفحاتى از كتاب، داستانهايى از مرحوم مير حامد حسين نقل مىگردد كه شايد در عنفوان جوانى نوشته شده باشد و در ظاهر افسانه گونهاش، حكمتهاى نغز و اشارات دقيق براى اهل آن در بر دارد؛ همچون داستان جوان داراى همسر كه به دختر پيرمردى سالمند علاقهمند مىگردد و با وجود شرايط سخت مطرح شده، جلاى از وطن و همنشينى با فقر و تهيدستى را مىپذيرد و سرانجام پس از سپرى شدن مدت زمانى و به دست آوردن رضايت خاطر پيرمرد، توسّط پيرمرد به در غارى آورده مىشود كه انتهاى آن خانههاى مجلل و امكانات رفاهى و گنجهاى فراوان قرار دارد و كليد آنها در اختيار جوان قرار داده مىشود تا هرگونه مىخواهد بهره بردارى نمايد...
فأعطى الشباب [ الشابّ] مفاتيحها و قال: هذه الأموال و المساكين و الأسباب و الخزائن يتعلّق بك و في اختيارك، صَرِّفها كيف شئت و أنّي شئت، فأنت شابّ صالح، أثر السعادة منك لائح و علم السّيادة عليك واضح؛ إلى عبادة ربّك كادح و لنفسك ناصح، و اللَّه و رسوله لأمثالك مادح. ۱
يا داستان تاجر جهانديده و سرد و گرم روزگار چشيده كه مرگ را بر خود نزديك مىبيند، لذا زبان نصيحت بر فرزندانش مىگشايد؛ امّا آنها به جاى گوش فرا دادن، سخنان او را به تمسخر و خنده مىگيرند كه سرانجام داستان با حسرت و تأسّف تاجر بر حال ايشان پايان مىيابد. ۲
به عنوان حُسن ختام اين بخش، اشاره مىكنم به اينكه آن مرحوم در يكى از يادداشتهاى خويش راجع به تحريم مُغالاة (بالا بردن مهريّه زنان) اين جمله را آورده است كه: لا يجوز تجاوز المهر من المهر السنّة و هو خمس مأة درهم. ۳
با توجّه به اينكه ديه كامل انسان حدود ده هزار درهم محاسبه مىشود، مىتوان گفت كه مهر السنة حدود يك بيستم ديه انسان بوده است.