بازخوانى حيات علمى علّامه مير حامد حسين هندى كتاب الدرر السنيّة - صفحه 173

صاحب «منتهى الكلام» وقتى ديد كه علماى شيعه از پاسخ دادن به او عاجز شده‏اند و خود را از نقد كتاب او كنار كشيده‏اند و با او روبرو نشده‏اند و صورتهاى خود را از روبرو شدن از او برگردانده‏اند، باد در غبغب انداخت و با زبان گزنده بر اهل حقّ حمله‏ور شد.
فأعرضوا عن خطابه... و استكفوا [ استنكفوا] لعلّو أقدارهم عن مناظرته، سمخ الناصب بأنفه و طمح بطرفه فشنّع على أهل الحقّ بلسان سليط. ۱
در مجالس خود و در ميان طرفدارانش مى‏گفت: اين اهل حقّ (شيعه) از اوّل تا آخرشان هيچ كدامشان نمى‏توانند كتاب مرا ردّ كنند. شيعه‏ها بيراهه مى‏روند. طرفدارانش مى‏گفتند: چرا بزرگان شما با اين همه امكانات كه داريد، با رفيق ما بحث نمى‏كنند و براى دفاع از مذهبتان دليلى نمى‏آورند؟
با اين حرفهاى زياد و كناره‏گيرى بزرگان از مناظره، به جهت روشن نمودن اشتباهات او، خود به ميدان آمدم. و تصميم بر اثبات بى‏پايه بودن دلائل آنها گرفتم.
2. ايشان در مقدمه كتاب شوارق النصوص فى تكذيب فضائل اللصوص اين‏گونه مى‏نويسند:
... در زمان به دوران فقدان رسول اكرم نزديك بود و عدّه زيادى بودند كه مى‏توانستند ميان حق و باطل يكى را انتخاب كنند؛ لذا اين انسانهاى بدسرشت به بافتن دروغهاى آشكار و مجعولات زشت جرئت نكردند تا در مورد وصىّ پيامبر به كار ببرند.
حتّى بر تغيير مناقب زيبا و محامد با ارزش اهل بيت پيامبر و نسبت دادن آنها به دشمنان نيز جرئت نيافتند. امّا پس از آن، بازار جعل حديث رونق گرفت و همه مشغول تبديل آثار شدند. حتّى افرادِ به ظاهر متديّن نيز وارد دروغهاى بى پايه گرديدند و هيچ دانشمندى يافت نمى‏شد، مگر اينكه سرنگون شده بود در كارهاى

1.همان، ص ۱۸۲

صفحه از 186