بازخوانى حيات علمى علّامه مير حامد حسين هندى كتاب الدرر السنيّة - صفحه 176

يا بيشتر كه سوار بر كشتى بوديم، به علت بيمارى نه روز از اتاق خود خارج مى‏شدم و نه شب.
از سوى ديگر، گرما و بوى نامطبوع مرا اذيت مى‏كرد تا حدّى كه به نهايت ناتوانى و تنگى نفس افتادم.
2. صاحب كشتى مخالف مذهب حقّه بود و در رفتار از بزرگان نادان خود پيروى مى‏كرد. با اينكه ادّعاى سياست داشت، امّا جزء افراد همج رعاع بود. در ابتداى سوار شدن، ظاهرى خوب و خوش از خود نشان داد؛ امّا پس از حركت، شخصيّت حقيقى او آشكار شد كه رفتارى همچون انسانهاى كينه توز با حجّاج داشت و حتى از دادن آب و هيزم براى پخت غذا امتناع مى‏ورزيد. بسيار تندخو و خشن بود... عناد و سختگيرى او زمانى بيشتر شد كه نسبت به دزدى لباس و پول حجاج در كشتى بر او اعتراض شد. ديگر حتى آبى كه به مسافران مى‏داد، همچون آب دريا، تلخ بود كه با نوشيدن آن امكان بيمارى وجود داشت؛ خلاصه به نهايت درجه بدى رسيد. فصار صاحب المركب و أتباعه مصداق يزيد! ۱
3. برخى از همسفران با اينكه عدّه‏اى از آنها حاجى بودند، امّا رفتارى بسيار زشت داشتند؛ در گفت و گو رعايت ادب را نمى‏نمودند و با زبانهاى تندشان يكديگر را مى‏گزيدند و هر ساعت در كشتى آشوب و جنجال برپا مى‏كردند و در واقع، هيچ كس از اذيت و آزار آنها در امان نبودند. از شدّت كثيفى و بوى بد لباسهايشان به انسان حالت تهوّع دست مى‏داد. آنها از تميزى و نظافت بسيار به دور بودند و در نجاست و كثيفى فرو رفته بودند؛ متهمّكين في النجاسة و القذارة. ۲
4. نوزيدن باد موافق كه چه بسا روزهاى متمادى كشتى بر روى آب راكد مى‏ماند و يك درجه هم حركت نمى‏كرد.
5. فردى كه دوست چندين ساله بنده بود و اميد به كمك و يارى او در سفر داشتم، اخلاقش تغيير كرد و تمايل به تكبر و ناز نمودن و بداخلاقى يافت. اگر به چيزى امر

1.همان، ص ۱۳

صفحه از 186