مىكردم، آن را انجام نمىداد و اگر از چيزى بر حذر مىداشتم، مرتكب آن مىشد. در واقع، خوف الاهى از دلش خارج شده بود و دوستى و رفاقت چندين و چندساله با مرا به دست فراموشى سپرده بود؛ تا اينكه مخالفت و تندخويى او زياد شد و كارهايى مرتكب شد كه هرگز انتظار نداشتم. در بندر مسقط از كشتى پياده شد و رفت به دنبال خواستههاى پست نفسانى خودش و از راه به دور شد و به آدمهاى گمراه اعتماد نمود و رفيق انسانهاى بد شد. پس شهر مسقط، مسقط ارزشهاى او شدو افتخارات خود را از بين برد: فصار المسقط مسقط اعتباره و مَنجس فخاره. ۱
مرحوم مير حامد حسين پس از بيان خاطرات سفر، نكاتى را يادآور مىشوند:
1. قصدم از بيان اين گرفتاريها، يادآورى لطف و عنايت خداوند متعال است بر اين بنده حقير كه با وجود اين مشكلات عديده به زيارت ائمّه راه يافتم. خداوند بر من كه سخت بيمار بودم، منّت گذاشت و پيمودن راههاى سخت و وحشتناك را آسان نمود و نگرانيهاى بسيارى را از من برطرف ساخت؛ تا اينكه به مرحلهاى از لطف رساند كه هرچه بر گرفتاريهايم اضافه مىشد، شوق و علاقهام بيشتر و ولعم زيادتر مىگرديد.
كلّما لقيت مكروهاً، زدتُ شغفاً و نزوعاً. و كلّما صادفت فجيعة، كثرت شغفاً و ولوعاً. ۲
تا اينكه خداوند بزرگترين سعادت - يعنى زيارت عتبات عاليات - را نصيب من فرمود.
2. بيان مشكلات سفر ننمودم مگر براى اينكه افرادى كه در سلامت و عافيت به سر مىبرند، بر انجام آن جرئت پيدا كنند و پا گذاشتن در اين راه و انجام كارهاى سخت و شاق بر آنها آسان شود.
3. اميد است خداوند متعال، شدائد و سختيهاى اين سفر را وسيله آمرزش گناهان بندگان خود قرار دهد؛ همچنانكه من چنين گمانى را به پروردگار خود دارم.
فلعلّ اللَّه تعالى كفّر عنّي بهذه الشدائد معاصي الموبقة و جرائمي المخلقة التي اثقلت ظهري و صارت أغلالاً لنحري... ۳