إنّما أتأسف على ما أخاف من التوطّل عن الانتصار و الذبّ عن ذمار الأئمّة الأطهار... ۱
ايشان در نوشتهاى ديگر، ناراحتى و نگرانى خود را اينگونه بيان مىكند:
وقتى كه مىبينم امكان ندارد مشغول شدن به چيزى كه قبلاً به صورت شبانه روزى به آن مشغول بوديم... پس فايدهاى در اين زندگى نيست؛ پس زندگى پس از اين بىثمر و محروميّت، دشوارترين پرتگاههاست.
و إنّي لا أرى أنّه إذا لم يكن لنا الاشتغال بما كنّا نشتغل به ليلاً و نهاراً... فلا خير في الحياة بعد ذلك، فإنّ الحياة مع ذلك الحرمان أفظع المهالك. ۲
2. شكايت از افترائات
در نامهاى به مخاطب خود چنين مىگويد:
اگر به ما ضرر و اذيتى برسد، پس ما گناهكار نيستيم؛ بلكه انشاءاللَّه به خاطر اين گرفتاريها و اذيّتها، خداوند در روز قيامت اجرى به حساب ما مىنويسد؛ چون ما كسى از آنها را نكشتهايم و مالى هم از آنها نبردهايم. ما گناه و جنايتى نداريم؛ بلكه همه گرفتاريها و اذيّتها به خاطر افتراء سخنچينان است. لم نقتل رجلاً منهم و لم نأخذ مالاً من أموالهم ليس لنا إثم و جناية بل كان كلّ ذلك بافتراء أهل السعاية. ۳
3. شكايت از پارهاى از طالبان علم و تصنع برخى علماء
در اين مورد، سخن اينگونه آغاز مىكنند كه:
اى برادر، زمان فاسد شده و احوال دوستان نزديك تغيير كرده است. ارزش و جايگاه علم و طرفداران آن پايين آمده (سقوط كرده)، فرهنگ علم و علمآموزى كهنه شده. اين درد و حزن بس كه شرايع دين تعطيل شده است و صاحبان خرد در ميان مردم ارزشى ندارند و در نزد پادشاهان كسى از اين