مردم بهرهمند نمىشود؛ مگر اينكه با آنها درآميزد و شروع به خودنمايى كند.
يا أخي قد فسد الزمان و تغيّرت أحوال الخلّان... و انحطّ مرتبة العلم و أصحابه و اندرست مراسمه بين طلّابه... كفى حزناً أنّ الشرايع عطّلت... و إنّ ملوك الأرض لم يخط عندهم من الناس إلّا من يغنى و يصنع. ۱
4. بيمارى جسمى
مرحوم مير حامد حسين در يكى از نامههايش، به طبيب حاذقى كه به شهرى در هند آمده بود، مىنويسد:
و إنّي قد دهاني المرض الوبيل العسير العلاج الذي تركني حليف الانزعاج و الاختلاج و هو صداع الرأس المورث لاختلال الحواسّ. ۲
اين بيمارى، ظاهراً همان سردرد معروف به ميگرن بوده است كه آن فقيد را آزار مىداده است. ايشان در نوشتهاى ديگر، از امورى به درگاه خداوند شكايت مىكند، از جمله ضعف زياد و شدّت يافتن بيمارى.
فأشكو إليك اللّهمّ من قلّة حيلتي و كثرة ضعفي و شدّة مرضي... ۳
استغاثه به حضرت ولىّ عصر عجّل اللَّه تعالى فرجه
به عنوان حُسن ختام اين گفتار، نوشتهاى از آن عالم مجاهد را برگزيديم كه در استغاثه به حضرت ولى عصر(عج) بيان فرمودهاند. اين نوشتار، علاوه بر روشنتر شدن درخواستها و نگرانيها از شدّت علاقه و توجه وى به ساحت مقدّس آن امام همام حكايت مىكند. و مىتواند استغاثه ما به آن حضرت نيز باشد.
...أعطني إيماناً و مغفرة لجميع ذنوبي و ستر عيوبي و توفيقاً لأداء الواجبات و اجتناب المحرّمات و وفاتي على الإيمان و محبّة أهل البيت عليهم السلام و تسهيل مصاعب البرزخ عليّ و عدم حاجتي إلى أحد من الخلق... و شفائي من جميع