چندگونگى نقل هستند و به علاوه به لحاظ سندى هم قابل مناقشهاند. ۱
همچنين چگونه ممكن است منبع تمامى شرور غده يا لختهخونى در قلب باشد كه با برداشتن آن انسان به يك فرد متّقى و معصوم تبديل شود. آيا در اين صورت، عصمت امرى جبرى نخواهد بود كه با يك جرّاحى تمام بديها از پيامبر دفع شده باشند؟ و اگر قرار است با برداشته شدن اين غدّه تمامى شرور برطرف شوند، ديگر چه نيازى به تكرار اين كار و حتّى در زمانى پس از بعثت است؟ آيا خداوند نمىتوانست از ابتدا پيامبرش را بدون وجود چنين چيزى در قلب او خلق كند تا ديگر نيازى به اين جرّاحى دردناك نباشد؟ و آيا اين داستان با افضليّت پيامبر بر تمامى ديگر انبياء منافات ندارد؟ ضمن آنكه اصل اين جريان برگرفته از اسطورههاى دوران جاهليّت است. ۲
همچنين برخى از دانشمندان معاصر اهل سنّت، از جمله محمود ابوريه، در كتاب اضواء على السنّه المحمديّه به شدّت، به ردّ آن پرداخته و اين قبيل روايات را از جمله اسرائيليات و ساخته و پرداخته علماى اهل كتاب دانسته است.
معتقدان به حديث شقّ صدر آيا به آيات قرآن توجّه نكردهاند؟! به ويژه آنچه در سوره حجر آمده كه خداوند به شيطان مىفرمايد تو بر بندگان مخلص من تسلّط ندارى. ۳ با اين بيان آيه شريفه ديگر چه جاى نفوذى براى شيطان در پيامبر مىماند تا نياز به شقّ صدر و خارج كردن تأثيرات شيطانى از قلب پيامبر باشد؟ بر فرض هم كه اين حديث صحيح باشد، خبر واحد است و با احاديث متواترى كه مفيد يقين است، در تعارض مىباشد. ۴ ابوريه به نقل از استاد خود محمّد عبده چنين مىگويد كه: براى ما مسلّم است كه شيطان بر بندگان مخلص خدا كه نبى مكرم اسلام برترين آنان است، تسلّط ندارد و آنچه در احاديث مبنى بر اسلام شيطان پيامبر به دست ايشان و يا زدوده شدن بهره شيطان از
1.يوسفى غروى، ج ۱، ص ۲۶۵
2.عاملى، الصحيح من سيرة النبىّ الاعظم، ص ۸۶ و ۸۸-۹۰
3.حجر (۱۵) / ۴۲؛ اسراء (۱۷) / ۶۵
4.ابورية، ص ۱۸۸