جواد و كريم است. هر گاه محل قابليّت واستعداد فيض وجود و لطف را داشته باشد، بر خدا لازم است كه فيض كند؛ زيرا در رحمت او بخلى نيست و جود و لطف او را نقصى نمىباشد. وجوب در اينجا بدان معنا نيست كه شخصى او را به اين امر فرمان دهد، پس بر او اطاعت واجب گردد - خداوند از اين متعالى و بلند مرتبهتر است - بلكه معناى وجوب در اينجا مانند وجوب در «واجب الوجود» است.
استاد خرّازى هم بعد از نقل كلماتى از فلاسفه در اين باره، بيان مىكند كه مقتضاى كمال مبدأ متعال از جهت اسماء و صفات، احسان و لطف كردن به نيازمندان و نداشتن بخل و منع است؛ در غير اينصورت، نقص در ذات پروردگار لازم خواهد آمد كه بر خلاف فرض فعلى بودن وجود تمام كمالات در ذات الهى است.
إنّ مقتضى كمال المبدء المتعال من جهة الأسماء و الصفات هو الإحسان و اللّطف إلى من يحتاج إليه و عدم البخل و المنع؛ و إلّا لزم الخلف في كماله. فكلّ ما يحتاج إليه الخلق لا سيّما الإنسان، لطف و صادر من صفاته و لازم لصفاته، من دون حاجة إلى حكم العقلاء بلزوم العدل و قبح الظلم. ۱
مقتضاى كمال مبدأ متعال از جهت اسماء و صفات، احسان و لطف نسبت به محتاج است، نه بخل و منع. و در غير اين صورت، كمال لطف از او منتفى مىشود. پس همه نيازهاى خلق به ويژه انسان، به لطف الهى كه لازمه صفات اوست، از او صادر مىشود؛ بدون اينكه به حكم عقلاء به وجوب عدل و قبح ظلم، نياز داشته باشد.
1-1) اشكال نظر فلاسفه
بر اساس اين نظريّه، وجوب به معناى ضرورت وجود وعدم انفكاك از ذات خداوند سبحانه است و لطف و كرم و جود، از صفات ذات خداى تعالى محسوب
1.به نقل: جهرمى شريعتمدارى، ص ۱۳