عصمت خاتم پيامبران در نگاه برخى از مفسّران، با توجّه به آيه - صفحه 57

شده در آيه قبل است. «واو» در «و كذلك» عطف است و بر اين حقيقت دلالت دارد كه وحىِ «روحاً من أمرنا» از انواع تكلّمهاى سه‏گانه پيشين نيست، بلكه گونه ديگرى از صنع خداوند متعال است.۱«ذلك» نيز به تكلّمهاى سه‏گانه اشاره دارد و «كاف» بيانگر تشبيه است.
همچنين با توجّه به فقره (مَاكُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمَانُ) روشن مى‏شود كه وحىِ اين روح، در زمانى صورت گرفته كه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله از حقيقت كتاب و ايمان آگاهى نداشته است و خداى تعالى روح را روشنايى و نورى براى هدايت آن حضرت قرار داده است.

2-2) اعطاى معرفت و هدايت به واسطه روح قدسى‏

روشن است كه اعطاى اين نور و فهم و كتاب و ايمان، از نظر رتبه و زمان بايد بر تحقّق انواع تكلّم خداوند با رسول خود، مقدّم يا دست‏كم با آنها مقارن باشد؛ زيرا ضمير در «جعلناه» به روح باز مى‏گردد و با توجّه به معناى «جعل»، روشن مى‏شود كه معرفت كتاب و ايمان به واسطه روح صورت مى‏گيرد؛ افزون بر آنكه در فقره (نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا) نيز مرجع ضمير، روح است؛ يعنى خداوند به وسيله آن روح، پيامبران و رسولان و حجّتهاى خود را هدايت مى‏كند و ايشان نيز ساير بندگان را با داشتن آن روح، به راه راست هدايت مى‏كنند؛ (وَ إنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ).
بنابراين، با اعطاى چنين روحى از سوى خداوند به حجّتهاى الهى، آنان هرگز در دريافت وحى دچار ترديد نمى‏شوند.
صاحب تفسير مناهج البيان، پس از تبيين حقيقت روحِ افاضه شده به پيامبران مى‏فرمايد:

1.بر همين اساس مى‏توان گفت كه تفسير «روح» به قرآن، در «روحاً من أمرنا» صحيح نيست؛ زيرا قرآن با ارسال رسول - كه يكى از انواع تكلّمهاى سه‏گانه است - بر پيامبر نازل شده است.

صفحه از 66