آنها در صحيفههايى است كه از امامان قبلى به آنها رسيده است؛ مثل جفر، جامعه، مصحف فاطمه عليها السلام و علم به حوادث گذشته و آينده تا روز قيامت؛ ولى هيچيك از اينها «الهام» اصطلاحى ائمّه عليهم السلام نيست و اين علوم افضل علوم آنها نيست. آنها افضل علومشان را علم به اتّفاقاتى كه در شبانهروز پشت سر هم تا روز قيامت واقع مىشود، دانستهاند. ۱ به تعبير ديگرى كه كردهاند، علوم حادث آنها - كه از راه الهام به دل و تأثير در گوش است - افضل علوم آنها است. ۲ به تعبير ديگر، افضل علوم ائمّه عليهم السلام همان الهامات آنها به معناى اصطلاحى آن است؛ و تنها اين دسته از علوم آنان است كه ممكن است با وحى انبياء اشتباه شود؛ و آنها علوم حادثى هستند كه به سبب مأموريّت امامت، بر آنها نازل مىشود.
پس، يكى از ويژگيهاى وحى انبياء، اين است كه وحى علومى است كه به سبب مأموريّت نبوّتشان بر آنها نازل شده همانطور كه الهام ائمّه عليهم السلام در خصوص علومى است كه به سبب مأموريّت امامتشان بر آنها نازل شده است.
ويژگى ديگر وحى انبياء، اين است كه اگر وحى با واسطه باشد، واسطه آن بايد فقط فرشته وحى يا روحالقدس باشد؛ و اگر انسانى پيامى را براى ديگرى بياورد، مثلاً پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مطلبى را بر امام عليه السلام نازل كند، اسم اين علم را وحى يا الهام نمىگذارند؛ چون واسطه، انسان است نه فرشته. اگر غير از اين بود، بايد تمام دستورهايى كه انبياء به قومشان مىفرمودهاند، وحى محسوب مىشد؛ در حالىكه اينطور نيست.
ويژگى سوم وحى را هم، با توجّه به آنچه در روايات درباره تفاوت رسول و نبىّ و امام آمده است، روشن خواهيم كرد.
2-2) معناى اصطلاحى نبى، رسول و امام و تفاوت آنها با هم
حال، پس از ذكر مقدّمه فوق، به تفاوت دوم اين سه مقام مىپردازيم. از آنجا كه
1.همان، ج ۱، ص ۲۳۸-۲۴۰، باب فيه ذكر الصحيفة و... ، ح ۱
2.همان، ج ۱، ص ۲۶۴، باب جهات علوم الأئمّة، ح ۱