تاريخ، مشاهده مىشود كه اين تفاوت نيز نقض شده است؛ به عنوان مثال:
الف) زمانى كه امام حسين عليه السلام مىخواستند از مكّه به قصد كوفه خارج شوند، برادر امام جناب محمّدبن حنفيّه - كه شب قبل از آن به حضرت سيّدالشهداء عليه السلام توصيه كرده بود كه به سمت كوفه نرود - جلوى راه را گرفت و گفت: برادر مگر قرار نشد كه به كوفه نرويد، پس چه شد؟ پاسخ آن حضرت اين بود كه شب گذشته جدّم را در خواب ديدم كه به من فرمودند: حسين، خارج شو؛ چرا كه خدا خواسته است كه تو را كشته ببيند. ۱
ب) وقتى مأمون عبّاسى در روز جمعهاى از امام رضا عليه السلام تقاضا كرد كه دعا كنند تا خداوند بر مردم باران نازل فرمايد آن حضرت فرمودند: اين كار را روز دوشنبه، انجام مىدهم؛ زيرا ديشب رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله همراه اميرالمؤمنين عليه السلام به خواب من آمدند و به من فرمودند كه منتظر روز دوشنبه باشم؛ آنگاه به صحرا روم و از خدا باران بخواهم. ۲
بنابراين، برخلاف اينكه گفته شد كه به امام در خواب وحى يا الهام نمىشود، مىبينيم كه اين اتّفاق افتاده است.
امّا حلّ اين تعارض به اين صورت است كه با توجّه به دو ويژگىاى كه براى وحى انبياء گفته شد، روشن مىشود كه اين موارد جزء وحى انبياء نيستند؛ زيرا واسطه اين علوم پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و ائمّه قبلى عليهم السلام هستند؛ در حالىكه واسطه وحى فقط مىتواند فرشته وحى يا روح القدس باشد؛ پس اينها مصداق وحى نيستند و اساساً تمام علوم ائمّه عليهم السلام از طريق پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و امامان قبلى است؛ لذا هيچكدام از علوم آنها مصداق وحى نيستند.
امام صادق عليه السلام در اينباره فرمودهاند كه هيچ علمى از جانب خدا خارج نمىشود مگر اينكه ابتدا پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به آن عالم مىشود و سپس اميرالمؤمنين عليه السلام و سپس ائمّه بعدى تا امام بعدى از امام قبلى عالمتر نباشد. ۳