معنا و فلسفه ختم نبوّت‏ - صفحه 79

اگر گفته شود كه حتّى بعضى كفّار علومى را در خواب دريافت مى‏كنند كه بى‏واسطه است - مانند خوابى كه عزيز مصر در زمان حضرت يوسف ديد تا در صدد نجات اهالى مصر از مفاسد قحطى باشد - و پيامبران يا ساير انسانها نيز در خواب واسطه نبوده‏اند، پس چرا به اين موارد وحى گفته نمى‏شود، در پاسخ مى‏گوييم كه اوّلاً اين خوابها به دليل وظيفه و مأموريت نبوّتى يا امامتى اين افراد نبوده است؛ زيرا اصلاً نبى يا امام نبوده‏اند تا مأموريّت نبوّتى يا امامتى داشته باشند و ثانياً ويژگى سوم وحى را نيز ندارند.
ويژگى سوم وحى اين است كه هم بايد در بيدارى انجام شود و هم در خواب. اگر كسى مانند ائمّه عليهم السلام تنها در بيدارى ملهم شوند، اين الهام وحى نيست؛ زيرا بايد در خواب هم بتواند مورد الهام الهى قرار گيرد و اگر كسى هم مانند عزيز مصر تنها در خواب به او الهام مى‏شود، آن الهام وحى نيست؛ زيرا در بيدارى به او الهام يا وحى نمى‏شود. و اين ويژگى را از روايات مربوط به تفاوت نبى و امام به دست آورديم كه انبياء در خواب و بيدارى به آنها وحى مى‏شود؛ برخلاف ائمّه عليهم السلام كه تنها در بيدارى به آنها الهام مى‏شود.
به اين ترتيب، از اين ويژگى سوم فهميده مى‏شود كه چرا الهامات ائمّه عليهم السلام در بيدارى - كه افضل علوم آنها شمرده شده - وحى ناميده مى‏شود. اين علوم ظاهراً كاملاً شبيه وحى انبياء عليهم السلام هستند؛ ولى با وجود اين وحى نيست؛ زيرا آنها در بيدارى برايشان حاصل مى‏شود و در خواب، به صورتى كه وحى محسوب شود، برايشان اتّفاق نمى‏افتد.
اگر اشكال شود كه چنين تفاوتى بين الهامات ائمّه عليهم السلام در بيدارى با وحى انبياء عليهم السلام، تفاوت جوهرى و ذاتى نيست، لذا نمى‏تواند بين آنها فرق ايجاد كند، در پاسخ مى‏گوييم كه بلى همين‏طور است؛ ولى چنان كه در ابتداى اين تفاوتها گفته شد، اين تفاوتها در آثار وحى و الهام و نبوّت و امامت است و بيانگر حقيقت نبوّت و

صفحه از 80