درست نيست. قابليّت را هم خود خدا مىدهد. ولى به هر حال، سنخيّت ميان اين دو بايد باشد تا فيض الهى به انسانها برسد.
اين است كه به پيامبر اعتراض مىشد كه چرا در هيكل و قالب بشرى است و چرا خداوند، براى هدايت ما، ملائك نمىفرستد؟ خداوند در پاسخ فرمود:
(و لو جعلناه ملكاً لجعلناه رجلاً و للبسنا عليهم ما يلبسون).۱
گوينده حكيم به ظرفيّت شنونده نظر مىكند تا سخن او مفيد واقع شود.
امام معصوم عليه السلام از زبان پيامبر خاتم صلى اللَّه عليه و آله فرمود:
إنّا معاشر الأنبياء أُمرنا أن نتكلّم الناس على قدر عقولهم.۲
همچنين:
ما تكلّم رسول اللَّه بكنه عقله قطّ.۳
پيامبر به اندازه كشش عقل مردم با آنها سخن مىگويد؛ لذا هيچكس را نيافت كه به اندازه عقل بلند خود با او سخن بگويد. در روايات آمده كه اميرالمؤمنين عليه السلام تنها مخاطب پيامبر به اين درجه بود.
به اين مثال دقّت كنيد:
آبشار بلندى كه چهارصد متر ارتفاع دارد، اگر در زير آن سنگ قرار بگيرد، سوراخ مىشود. انسان اگر زير آب اين آبشار برود، نه تنها امكان شنا ندارد كه مىميرد. بايد آبشار در نهرها جارى شود تا انسانها و حيوانها و گياهان بتوانند از آب آن بهره گيرند.
حجّت خدا اگر در قالب مادّه نباشد، شعاع نور آن به قدرى قوى است كه نمىتوان به او نظر كرد؛ چه رسد به اين كه بتوان بهره علمى و هدايتى از او گرفت.
دقّت كنيد! اگر قرار بود كه ما از عالمِ غيرمادّى مستقيماً كسب فيض كنيم، خداوند، مستقيماً به ما هدايت مىداد و ديگر احتياجى به پيامبران نبود. امّا به همان دليل كه به واسطهاى مثل پيامبران و امامان نياز داريم، بايد اين مخلوقات