هم نخورد. عبوديّت بشر، از اين نسخ است؛ يعنى گردن نهادن به حكم خداى حكيم كه امر و نهى او، همه از روى حكمت است، نه منافع شخصى دارد، نه نيازى به آفريدگان خود، و نه عجز و ضعفى كه به قدرتنمايى و خودكامگى منجر شود.
در بندگى انسان، قرب حق تعالى پيدا مىشود كه كمالى است اتمّ و جمالى است اعظم كه اساساً براى آن آفريده شدهايم. در قرآن مىفرمايد:
(و ما خلقت الجنّ و الإنس إلّا ليعبدون).۱(و ما أمروا إلّا ليعبدوا اللَّه مخلصين له الدين).۲
خداوند جواد است. در تعريف جود گفتهاند: «الجود إفادة ما ينبغي، لا لعوض و لا لغرض». چنين جودى منحصر به خداوند متعال است كه در ازاى بخشش خود، نه عوضى مىخواهد كه عائد به ذات مقدس او شود، و نه هدف خاصى را دنبال مىكندكه خارج از ذات مقدّسش باشد. او كمالات را به ما بخشيده تا ما را كامل كند. راه كمال ما، بندگى اوست.
اين كمالات غيرمتناهى است: علم، قدرت، رأفت، رحمت، سلطنت، شفقت، امن و امان، رفاقت، سلامت، سيادت، عفو، بخشش، كرم، الى غيرالنهايه.
نكته مهمّ اين است كه هر كمالى، عبادت مخصوص خود رادارد. براى روشنتر شدن مطلب مثالى بزنيم: بزرگداشت انسان صاحب شخصيّت، كارى پسنديده است، امّا در مورد يك دانشمند، يك تاجر، يك فرمانده نظامى، يك رئيس كشور، و... تفاوت دارد. حتّى القاب تكريم و لحن نامه يا خطاب كه براى هركدام از اينان به كار مىرود، هريك با شأن خاصّ او تناسب دارد و نمىتوان براى ديگرى به كار برد.
تناسب كلام با مخاطب، از مهمترين عناصر حُسن بيان است. هرچه اين تناسب، بهتر و بيشتر رعايت شود، درجه آن اديب و حكيم را مىرساند.
بعد از ذكر اين مثال، مىگوييم:
خداى متعال، شئون و كمالات مختلف دارد: عالم، معلّم، سلطان، رفيق، شفيق،