انيس، حبيب، جليس، قهّار، منتقم، شافى، غنىّ،... عبوديّت در برابر هر شأن و هر كمال، برنامهاى خاصّ خود دارد. براى شفاى مريض، او را به اسم «يا شافى» مىخوانند، براى اداى دين، اسم «يا غنىّ» او را مىخوانند، براى رفاقت با او به عبارت دعاى مشلول مىگويند:
يا رفيق يا شفيق! فكّني من حَلَق المضيق و اصرف عنّي كلّ همّ و غمّ وضيق.۱
براى انس با او به عبارت دعاى كميل مىگوييم:
يا نور المستوحشين في الظّلَم.۲
كسى كه رمز اين كلمه را بفهمد، فرصت مغتنم بيدارى ثلث آخر شب را از دست نمىدهد. افسوس كه به اين واديها نرفتهايم. يك ثانيه جلوه لطف الهى كه به دل بيفتد، لذّتش از دهها سال عمر بىحاصل بيشتر است.
امّا در برابر جلوه «سيّد السادات، إله الآلهة، جبّار الجبابرة» كه دارد، عبوديّت و عرض ادب به گونه ديگرى است. گدايىِ من آينه آقايىِ اوست. صورتى از آقايىِ خود در آينه گدايىِ من مىاندازد و بدين سان، آقايى خود را به من نشان مىدهد. من مىگويم:
ربّ زدني علماً و عملاً و ألحقني بالصالحين.
اين درخواست من كه جهل مرا نشان مىدهد، آينه دانايى مطلق اوست.
وقتى انسان در مسير عبوديّت افتاد، جان او محل تجلّى صور خداوند مىشود. اين يكى از معانى جمله مشهور است كه:
العبوديّة جوهرة كنهها الربوبيّة.
به عبارات دعاى عرفه امام حسين عليه السلام بنگريد:
أنت الذي مننت، أنت الذي أنعمت، أنت الذي أحسنت... أجملت... أفضلت... أكملت... رزقت...۳