تكليفهايى عقلى مىشود؛ و اين قبل از زمان رسيدن او به تكليف شرعى است. تكليف شرعى موكول است به اينكه انسان به بلوغ شرعى برسد و مكلّف به تكليفهاى عملى شود. امّا تكليفهاى عقلى، به تدريج كه انسان واجد نور عقل مىشود، عقلاً بر او واجب مىشود. همانگونه كه قبول نبوّت پيامبر و امامت امام، موكول به آزمون او بر مبناى عقل است، تكاليف عملى نيز بر اساس تكاليف عقلى است.
يكى از مستقلّات عقلى وجوب شكر مُنعم است. هر انسانى به حكم عقل، آن را مىپذيرد و ترك آن را خلاف عقل مىداند. اين تكليف عقلى، از زمانى كه انسان واجد نور عقل مىشود، عقلاً بر انسان واجب مىشود.
يكى از مهمترين مصاديق شكر منعم، شكر خداوند متعال است؛ زيرا نعمت او بر انسانها، قابل مقايسه با نعمت هيچ مُنعم ديگر نيست. امّا انسان كه بر خداى خود احاطه ندارد و آداب حرمتگذارى به بارگاه جلالت الهى را نمىداند، چگونه بايد خداى خود را شكر گزارد كه آن عمل، اسائه ادب به خداى بزرگ نباشد؟
در اينجاست كه عقل (به عنوان رسول باطنى خدا) انسان را به رسول ظاهرى خدا راهنمايى مىكند و ضرورت نبوّت را (به عنوان راه ارتباط انسان با خدا) به او يادآور مىشود. وظيفه ديگر عقل، سنجش ادّعاى مدّعيان نبوّت است، بر اين اساس كه اين دو رسول الهى (عقل و پيامبر)، هماهنگى دارند؛ زيرا هر دو، فرستاده خداى حكيم هستند.
پس از اين مقدّمات مىگوييم:
مهمترين دينهاى امروز، سه دين است: يهود، نصارا، اسلام.
تديّن به هر دين، يعنى پذيرش هر دين، مبتنى بر آزمودن منابع و كتب آسمانى آن دين است كه بايد آنها را به ضابطه عقل بسنجيم.
منابع فعلى يهود و نصارا، در زمينه اصول عقايد - يعنى مبنايىترين عقايد انسان،