3. مستقلّات عقليّه، مبناى قبول دين (2)
«عقل» حكم مىكند كه انسان همواره، به همراهى با حجّت خدا نياز دارد تا آيين عبوديّت را از او فراگيرد و در اختلافها، به او رجوع كند. بر اين اساس، هم اصل نبوّت ثابت مىشود و هم مدّعيان نبوّت را مىتوان سنجيد كه كدام يك از آنها بر حقّ است، يعنى مطابق با عقل سخن مىگويند و كدام باطل است؛ يعنى كلامش مخالف عقل است.
وقتى عقل، نبوّت حضرت محمّدبن عبداللَّه صلى اللَّه عليه و آله را پذيرفت، ادّعاى او را كه آخرين پيامبر الهى است، مىپذيرد. امّا به اين پرسش مىرسد كه براى همراهىِ هماره با حجّت خدا - به ويژه در مواضع اختلاف - چه بايد كرد؟
در اينجاست كه به اصل «تداوم حجّت» مىرسد. يعنى اين كه بشر، پس از پيامبر نيز به كسب فيض از حجّت خدا نياز دارد؛ زيرا آموزههاى پيامبر، ممكن است در معرض تحريف (لفظى يا معنايى) قرار گيرد و فرقههايى بر اين اساس، پديد آيد كه همگى مدّعىِ پيروى از پيامبر باشند.
علاوه بر اين، نياز هميشگى انسان به عبادت در شئون مختلف، نياز به راهنماى معصوم را مىرساند؛ زيرا بشر همواره متّكى بر دانش اكتسابىِ نارساست و در عين حال، اسير خواستههاى نفسانى و مطامع شيطانى است كه همان دانش محدود را تحت الشعاع قرار مىدهد و به سمتِ همان هوا و هوسها سوق مىدهد.
عقل مىگويد: حجّت خدا همواره بر روى زمين بايد باشد، با چند ويژگى؛ ازجمله: علم الهى، قدرت الهى، عصمت از گناهان تا آيينه سبّوحيت و قدّوسيّت و تنزيه خداوند باشد. و اين حجّت همواره بايد روى زمين زندگى كند تا بر انسانها حجّت باشد.
به حكم عقل، اين حجّت بايد همانند پيامبر، منصوب از طرف خداوند متعال باشد؛ چرا كه بشرِ زمينى ظلمتزده را نرسد كه مبلّغ اراده الهى را بشناسد و به