هفت نكته درباره نبوّت و امامت‏ - صفحه 90

4. تفاوت درجات انسانها (1)

فلاسفه يك بحث مهمّ مطرح كرده‏اند، بدين صورت:
همه ما در اين جهان، مى‏بينيم كه خيلى از چيزها را فداى چيزهاى ديگر مى‏كنند، بدون اين كه مورد اعتراض عقلاء قرار بگيرد؛ يعنى اينكه اين عمل، مخالف عقل نيست. به عنوان مثال مى‏گوييم:
زحمت فراوانى كه انسان مى‏كشد تا انواع سبزيها، مثل يونجه و گندم و جو را به دست آورد: انتخاب زمين، شخم زدن، كود دادن، دروى علف هرزه‏ها، شيار زدن زمين، بذر كاشتن، كود دادن، آب دادن و مراحل ديگر؛ تا آن كه به اين سبزيها دست يابد. پس از اين همه زحمت، آنها را درو مى‏كند و دسته‏دسته را به گاو و گوسفند مى‏دهد تا بخورد. تا اين مرحله، هيچ فرد عاقلى به اين انسان اعتراض نمى‏كند كه چرا حيات گياهان و نباتات را قطع كردى؟ چون دانى را فداى عالى كرده، عين عقل است؛ در حالى كه اگر يك گاو را به خاطر خوردن سه خروار يونجه بكشند، اين كار را زشت مى‏دانند كه عالى را فداى دانى كردن است.
در مرحله بعد، گاو و گوسفند را براى يك مجلس آدمها مى‏كشند و هيچ عاقلى به اين حركت، ايراد نمى‏گيرد؛ چون باز هم دانى فداى عالى شده است. امّا عكس اين حركت را زشت و غيرعقلايى مى‏دانند كه عالى فداى دانى شود.
در ميان اعضاى بدن انسان نيز اين تفاوت درجات وجود دارد؛ مثلاً مغز، مهم‏تر از دست و پاست؛ لذا اگر انسان از پشت بام بيفتد، سعى مى‏كند كه دو دست را سپر كند و دست او بشكند تا آسيبى به مغزش نرسد. سنگى كه به صورتت مى‏خورد، دست را پيش مى‏كشى تا به چشمت نرسد؛ چون فدا شدن دانى براى عالى عين عقل است. اين سلسله تفادى در عالم جريان دارد و مورد قبول عقلاست.
يك اصل فلسفى ديگر اين است كه: هر عالى‏اى سبب و علّت وجود دانى است و هر دانى، مقدّمه وجود عالى است؛ يعنى عالى، غايت است و دانى، ذو الغاية. به

صفحه از 108