هفت نكته درباره نبوّت و امامت‏ - صفحه 91

تعبير فلسفى، «غايت هر شى‏ء، همان فاعل اوست». وجود دانى به بركت و طفيل عالى است. مثالى ذكر كنيم:
علف به بركت وجود حيوان ايجاد مى‏شود. كسى كه گوسفند و گاو نداشته باشد، علف تهيه نمى‏كند. گياه مقدّمه‏اى براى ادامه حيات حيوان است كه بدون حيات حيوان، كسى به گياه فكر نمى‏كند. همين‏سان، آفرينش حيوان براى انسان است؛ چون انسان نسبت به حيوان و حيوان نسبت به نبات، عالى است.
در ميان انسانها نيز همين تفاوت درجات را مى‏بينيم: هزار شاگرد را فداى يك استاد مى‏كنند، نه عكس آن؛ چون استاد، عالى است و شاگرد، دانى. انسان دانى، معلول است و معلول به بركت علّت پيدا مى‏شود. وجود معلول به علّت است نه علّت به معلول.
انسانيّت انسان وابسته به اعتدال او در چهار صفت اصلى است: حكمت، عفّت، سخاوت و شجاعت. مشكل انسانهاى عادى اين است كه در بعضى از اين صفات، جانب افراط يا تفريط دارند؛ مثلاً در جنبه شجاعت، افراط به تهوّر مى‏انجامد و تفريط به ترس، كه هر دو منفى است. همين‏گونه در جنبه سخاوت، افراط (يعنى اسراف) و تفريط (يعنى بُخل) نكوهيده است.
هركس كه اين چهار صفت را به حدّ اعتدال كامل واجد باشد، فلاسفه او را «انسان كامل» مى‏دانند و گاهى «كدخداى عالم طبيعت» مى‏خوانند. به عقيده آنها، پيغمبر و امام - يعنى حجّت اللَّه و خليفة اللَّه - همان انسان كامل است كه نسبت آنها با انسانهاى عادّى، نسبت عالى با دانى است، كه اصول گذشته در مورد آنها صادق است.
از اينجا وارد اين بحث مى‏شويم كه: آيا خداوند، پيغمبر را براى ما فرستاده؟ آيا پيغمبر - آن شهباز صاعد لاهوت و عقاب قاف جبروت - را در اين قفس دنيا مى‏اندازند و به رنج و زحمت مى‏كشانند تا انسانهاى عادى هدايت شوند؟ خير،

صفحه از 108