هفت نكته درباره نبوّت و امامت‏ - صفحه 92

چنين نيست. اين سخن مانند آن است كه يك استاد نام‏آور را در يك روستا جاى دهند براى تدريس به دانش‏آموزان سال اوّل ابتدايى؛ يعنى عين ظلم است كه نسبت به استاد، روا دارند.
حقيقت اين است كه ما را به دنيا آورده‏اند تا وسيله كمال پيامبران و امامان باشيم. توضيح اين كه رياضت، سبب كمال انسان مى‏شود. اگر رياضت بحق باشد، كمالْ حقّ است و اگر رياضت باطل باشد، كمال باطل است.
به هر حال، زجر دادن به نفس - از راه درست يا غلط - سبب قوّت و تكامل آن مى‏شود. رمز نيروى فوق‏العاده اهل رياضت - حتّى افراد بى‏ايمان - همين است. در اين ميان، يكى از مهمّ‏ترين رياضتها كه براى افراد حكيم پيش مى‏آيد، زيستن با فرد نادان است. شاعر مى‏گويد: «روح را صحبت ناجنس، عذابى است اليم».
پيامبران، گوهرهاى الهى و استوانه‏هاى حكمت‏اند و ما افراد بشر، نادانهايى كه آن بزرگ مردان در اثر همنشينى با ما، به رياضت مى‏افتند و به تكامل مى‏رسند. پس ما را براى انبيا آفريده‏اند نه پيامبران را براى ما. البتّه در پرتو كمال آنها، ما هم به كمال خود مى‏رسيم. ما به منزله تنه درختيم و آنها ميوه. درخت را به خاطر ميوه‏اش آب مى‏دهند نه به خاطر تنه و ساقه‏اش. انسان كامل، ميوه است و بشر، درخت است. وقتى درخت را به خاطر ميوه آب دادند، به طفيل ميوه، خارها و علف‏هرزهاى اطراف درخت نيز سيراب مى‏شوند، ولى آنها علّت اصلى نيستند؛ لذا خارها و هرزها تا زمانى قابل تحمّل‏اند كه مانع رشد درخت و ثمردهىِ او نشوند. به‏محض اينكه مانعِ رسيدن درخت به ميوه شدند، آنها را مى‏چينند و داخل تنور مى‏اندازند.
بر اين اساس مى‏توان گفت كه: زمين تا روزى برجاست كه حجّةاللَّه بر روى آن باشد. و انسانها تا روزى برجا هستند كه حجّةاللَّه در ميان آنها باشد، و گرنه چه فايده‏اى از زندگىِ عادىِ انسانها؟
حديث شريفى وارد شده است، به اين مضمون:

صفحه از 108