حركت دارد و ساكن، سكون.
مرحوم شيخ حرّ عاملى در كتاب نفيس إثبات الهدى، حدود سيصد حديث آورده است با عبارات مختلف، امّا به اين مضمون كه: زمين بدون حجّت خدا و خليفه خدا نمىشود. و حجّت خدا قبل از موجودات ديگر و همراه با آنها و بعد از آنها بوده و هست. حجّت خدا مخلوق است و گداى درگاه خدا؛ امّا مخلوق عالى و گدايى كه نسبت به ما در رتبه بىنهايت است.
6. برهان امكان اشرف
ازجمله مسلّمات حكمت متعاليه، آن است كه خداوند تعالى در جنبه فياضيّت و فاعليّت، لايتناهى است؛ يعنى فيض او حدّ و عدّ و نهايت ندارد. همينگونه، استعداد و قابليّت و لياقت ممكنات نيز لايتناهى است. در اين صورت، اگر تمام فيض الهى ناگهانى و در يك مرتبه به منصّه بروز برسد، لازم مىآيد كه غيرمتناهى محدود به حدّ شود كه به بداهت عقلى، باطل است. در نتيجه، فيض خدا به تدريج و توالى به ممكنات مىرسد. لازمه اين نكته درجهبندى ممكنات است كه فيض اوّل، فيض دوم، و فيضهاى بعدى پيش مىآيد، كه اوّل، مقدّم بر دوم است و... و فيض مقدّم، اشرف و اعظم است بر فيض مؤخّر.
فلاسفه مثال آن را از نور خورشيد مىآورند؛ به اين مضمون: نور آفتاب بهطور ناگهانى همه اشياء را دربر نمىگيرد. شعاعهاى نور، بهتدريج در فضا پراكنده مىشود؛ اوّل به اشياى نزديك مىرسد و بعداً به فضاى دورتر. طبعاً هر شيئى كه به خورشيد نزديكتر باشد، حرارتش قوىتر و نورش بيشتر است؛ و هرچه دورتر مىشود، تشعشع و حرارتش كمتر مىشود.
مثال ديگر: بخارى كه در اتاق روشن شود، ابتدا هواى مجاور خود را گرم مىكند، بعد هواى دورتر را؛ در نتيجه، هواى مجاور خود را گرم مىكند، بعد هواى دورتر را. لذا هواى مجاور بخارى، گرمتر است تا هوايى كه دورتر است. همينطور: