خدا و خلق نيست و با تباين ميان آنها سازگار مىباشد.
تا اينجا سعى كرديم تا روشن كنيم كه اگر نظريّه مطرح شده در مقالات مورد نظر به اصل عقلى و بديهى عدم مشابهت بين خدا و خلق ملتزم باشد، بايد از قول به هرگونه صورت ذهنى (علم حصولى) از خداى متعال صرفنظر كند. ملاك تشبيه در آنچه از خدا نفى شده (خصوصيّات و اوصاف جسمانى) و غير آن (امورى همچون علم و قدرت كه در مخلوقاتى مانند انسان مىبينيم) يكسان مىباشد. در گام بعد، واضح شد كه نفى تصوّر از خداى متعال به تعطيل معرفت نمىانجامد، بلكه تنها چيزى كه نقض مىشود، حصر معرفت در قالب علم حصولى (به ادّعاى نظريّه) است و اين حصر نه تنها دليل و منطقى ندارد، بلكه در تمامى امور وجدانى خلاف آن روشن است. نتيجه اينكه تصديق بلاتصوّر (به اصطلاح فلاسفه) هيچ منع عقلى ندارد و به اين معنى است كه آنچه را مىيابم، باور دارم.
8. تنزيه خداوند بايد از همه اوصاف مخلوقى باشد نه فقط اوصاف اجسام
در اينجا پيش از ادامه بحث، لازم است به دو اعتراض مقدّر پاسخ دهيم:
اوّل اينكه ممكن است گفته شود كه به اين نظريّه، درست توجّه نشده و لذا گمان شده كه تنزيه يا نفى تشبيه به صورت ناقص مطرح شده است؛ در حالى كه چنين نيست. آنگاه براى اثبات اين مطلب، شواهدى از عبارات مقالات شاهد آورده شود؛ به عنوان مثال:
هيچ گونه تشابه و تسانخى بين خدا و خلق نمىباشد و اساساً شناخت او بر مبناى مغايرت با مخلوقات است و الّا آنچه مشابه مخلوقات فرض شده است، خدا نيست. ۱
يا اينكه:
ادراك ما در مورد خداى متعال، اين است كه او موجودى است مغاير همه اشيايى كه ما مىتوانيم بشناسيم و احكام اين اشياء - كه از جمله آنها فرض كثرت و تعدّد است - بر او جارى نمىباشد. ۲